احساس ناکامی و خودکشی در نوجوانان
دکتر ناصر اسدی
(۱۹شهریور ۱۰ سپتامبر) روز جهانی پیشگیری از خودکشی در سال ۲۰۰۳ به پیشنهاد انجمن بین المللی پیشگیری از خودکشی در همکاری با سازمان بهداشت جهانی (WHO) نامگذاری شد. هر سال این روز پیامی منحصر به فرد می دهد که می توان از خودکشی جلوگیری کرد. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی میکند. بیشترین آمار خودکشی متعلق به چین و روسیه است. به طوری که نرخ خودکشی در میان جوانان ۱۵ تا ۳۴ سال در این کشورها در بالاترین حد است. در میان کشورهای توسعه یافته نیز کره جنوبی بیشترین سهم را دارد. عوامل بسیاری در این امر دخالت دارد که با توجه به نوع سیاستهای حاکم به نظر بسیار متنوع می رسند.
اما در کل مهمترین عوامل خودکشی را این موارد تشکیل می دهند: استفاده از آن به عنوان راه حلی برای حل بحران، فشارهای روانی، احساس ناامیدی و درماندگی، ناتوانی در تحمل درد و رنج و عواملی دیگر از این دست که می توان ناکامی را محور اصلی همه آنها دانست. اگر همه آنها را کنار هم قرار دهیم به طور خلاصه میتوان گفت که عامل اساسی خودکشی احساسات منفی است. به عبارتی فردی که به مرز خودکشی می رسد دست به گریبان هیجاناتی است که قدرت مدیریت آن را ندارد.
این مسئله در میان افراد کوچک تر به مراتب شدیدتر است. چرا که هر قدر سن کمتر باشد، غلبه احساسات بیشتر است. نوجوانان در این میان موقعیت خطیری دارند. آنان با مهمترین مشکل که همانا بحران هویت است دست به گریبان هستند. هر گونه هیجان منفی نیز بر این بحران می افزاید. این فشارها عمدتا ارتباط زیادی با تعلق خاطر به افراد جامعه و محیط دارد. همچنین میزان اعتماد به نفس آنان در تشدید یا تقویت احساس ناامیدی و سرخوردگی نقش مهمی دارد.
هر قدر احساس تعلقات جمعی نوجوانان بیشتر باشد احساسات مثبت بیشتری خواهند داشت. و احتمال خودکشی کاهش خواهد یافت. سرخوردگی، و افسردگی های ناشی از ناکامی های گوناگون که ابتدا عمدتا تنها در حد یک احساس هستند، به نظر می رسد که از عوامل مهم تهدید نوجوانان به رسیدن به مرز خودکشی است. بنابراین بهترین زمان برای مدیریت این مخاطرات هنگامی است که نوجوان یا جوان با مشکلات و چالش های روانی درگیری ذهنی دارد. لازم است در این مرحله از ابزارها و روش هایی استفاده کرد تا از احتمال بروز میل به خودکشی پیشگیری کرد.
جامعه امروز بیش از آن که با واقعیات سروکار داشته باشد، با هویت های مجازی تعامل دارد. هویتهایی که هیجاناتش نیز مجازی است. آنچه از احساسات انتقال می یابد با آنچه واقعا وجود دارد تفاوت بسیار دارد. لذا نمی توان به سادگی نشانه های مخاطرات مربوط به خودکشی را به ویژه در نوجوانان مشاهده کرد. گمنامی و ناپیدا بودن در کنار خصوصیات دیگری از جمله حسادت، رقابت، خودشیفتگی، میل به نمایش خود و … از عواملی است که در گذر زمان ممکن است به ناکامی و سرخوردگی بیانجامد. چرا که تعلقات اجتماعی امروز بیشتر در فضای مجازی و با واسطه ابزار ارتباطی شکل می گیرد. و از آنجا که اغلب احساسات مجازی با احساسات واقعی و نیز تعاملات اجتماعی مجازی با تعاملات اجتماعی واقعی هماهنگ و همساز نیست، لذا احتمال ناکامی را افزایش می دهد.
گذشته از عوامل متعدد و راههای پیشگیری متنوعی که می توان پیدا کرد، در اینجا نکته اساسی حاکمیت عقلانیت ارتباطی آن هم در فضای واقعی است. با پیچیده و شلوغ شدن زندگی، متاسفانه روزبه روز فاصله های روانی و فکری افراد بیشتر می شود. و این خود تهدید جدی برای حس تعلق خاطر به جمع و جامعه است. در کنار این شلوغی ناخواسته ، سرعت و شتاب بیهوده در همه امور به گونه ای است که فرصت و مجال همدلی و تفاهم را نمی دهد. به عبارتی ابزار ارتباطی بیش از آنکه موجبات تعامل صحیح و همدلی و هم اندیشی را فراهم کند، به نظر می رسد که بیشتر عامل تخریب هیجانات و افسردگی می شود. لذا مدیریت صحیح آن بسیار می تواند موثر باشد.
حرف زدن و گفتگو، به ویژه در فضای واقعی و در یک ارتباط چهره به چهره یکی از راهکارهای بسیار مفید است. چرا که یکی از مهمترین عوامل تخلیه هیجانات حرف زدن است. به ویژه در خصوص نوجوانان که به شدت نیازمند همدلی و تفاهم هستند. این امر نیازمند گذاشتن وقت برای یکدیگر است. موضوعی که امروز بسیار پرچالش و پر اهمیت است. اما بر خلاف این اهمیت ناتوانی افراد جامعه در پرداختن به موضوع کاملا مشهود است. برای این کار مردم نیازمند تقویت سواد عاطفی و مهارت ارتباطی هستند.
سواد عاطفی و مهارت ارتباطی دو ابزار مهم هستند که در قرن بیس و یک نیز به عنوان توانمندی ها مهم تعریف شده اند تا شهروندان در سایه آن بتوانند زندگی خوب و با نشاطی داشته باشند. باز در اینجا نوجوانان و جوانان نیاز بیشتری به این مهراتها دارند. به نظر می رسد که آموزش رسمی و غیر رسمی در دوره کودکی بهتر می تواند افراد را در این زمینه تقویت کند. این که افراد بتوانند احساسات و هیجانات مختلف را بشناسند، تغییرات آن را درک کنند، و در موقعیتهای گوناگون انتظار احساسات متنوع را داشته باشند، خود می تواند بسیار کمک کند تا مدیریت هیجانات را بر عهده گیرند.
همچنین در مهارت و سواد ارتباطی افراد باید بیاموزند که اصولا ارتباط چیست و چگونه می توان یک ارتباط موثر و سودمند را با خود، اطرافیان و جامعه پی ریزی کرد. شاید مهمترین عامل در برقراری ارتباط با دیگران ابتدا شناخت خود و داشتن یک رابطه خوب با خویشتن است. که نیازمند آموزش و تاملی است که در دوران کوکی باید پی ریزی شود. هرقدر این رابطه خوب و مناسب باشد بی شک در ارتباطات اجتماعی نیز فرد موفق تر خواهد بود و لذا احتمال سرخوردگی و ناکامی ها کاهش خواهد یافت.
در مجموع بحث خودکشی ارتباط مستقیم و بسیار زیادی با احساس ناکامی، ناکارامدی، ناتوانی، و در نهایت ناامیدی دارد که همگی ریشه در برداشت از خود و جامعه و فلسفه زندگی دارد. آموزش احساسات سطح ۱، ۲، و حتی ۳ در دوران کودکی و آموزش مهارتهای ارتباطی از حداقل های تلاش هایی است که برای پیشگیری از میل به خودکشی می توان اتخاذ کرد. و این امر نیازمند تعامل بیشتر افراد در هر سنی و جنسی با یکدیگر است تا فضای مفاهمه و همدلی را پر رنگ تر کنند. همه این ابزارها در یک فضای زیر حاکمیت عقلانیت ارتباطی محقق می شود که در سطح کلان آن حمایت و توجه نهادها و سازمانی رسمی و غیررسمی را نیز می طلبد.
پیغام شما