سفر ستارهای (به انگلیسی: Star Trek) که در ایران با نام پیشتازان فضا شناخته میشود، مجموعهٔ علمی-تخیلی آمریکایی است که نخستین فصل آن بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۹ ساخته شدهاست. این سریال در آمریکا و بسیاری کشورهای دیگر، از جمله ایران، به نمایش درآمد و لقب موفقترین مجموعهٔ تلویزیونی تمام دورانها را به خود اختصاص داد. پیشتازان فضا در ابتدا بر اساس داستانهایی از جین رودنبری ساخته میشد. بعدها چندین سریال دیگر، کتاب، بازی کامپیوتری و فیلم سینمایی نیز، بر اساس سری اولیه این مجموعه ساخته شد و نام آن به یک اسطوره در ژانر علمی تخیلی بدل گشت. کل مجموعهٔ اولیهٔ پیشتازان فضا (The Original Series یا TOS) حدود هشتاد قسمت است و هر کدام از قسمتها داستانی مستقل دارد. ماجرا از این قرار است که سفینهٔ فضایی انترپرایز که مجهز به پیشرانههای پادماده است و میتواند با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کند، به مأموریتی ۵ ساله برای کشف دنیاهای ناشناخته و ارتباط برقرار کردن با تمدنهای فرازمینی فرستاده شدهاست. داستان سریال پیشتازان فضا (استار ترک) محصول سال ۲۰۱۷ یک دهه قبل از سفر پنج ساله کاپیتان کرک آغاز میشود داستان های اصلی این مجموعه یک قرن قبل سفینه اینترپرایز می گذرد این سریال داستان خدمه یو اس اس دیسکاوری را دنبال میکند و به دنیا های جدید و تمدن های جدید برخورد میکنند.
شخصیت ها: جرجیو فیلیپو او رد داستان میگوید که اصالتا اهل فیلیپین است. او کاپیتان اولیه کشتی دیسکاوری است که در همان اوایل داستان توسط کلینگان ها کشته میشود ولی در اواخر سریال به دلیل دستیابی به دانش دنیای موازی همزاد او که امپراطور کل کهکشان ها شده است را پیدا میکنند و دوباره وارد ماجرا میشود.
مایکل برنهام شخصیت اصلی داستان است که همه داستان ها حول او میچرخد. شباهت بسیار عجیب او به مایکل جکسون و اسم پسرانه او باعث شده است که تداعی گر این خواننده باشد. او از پدری ولکانی و مادری زمینی به دنیا آمده است. در این داستان ولکان ها که مردمی گوش تیز هستند خود را باهوش ترین و خردمندترین موجودات میدانند و هرکسی را به دایره خود راه نمیدهند و پدر او به نام ساروک اولین بار سعی کرد نژادشان را با انسان آمیخته کند و با زنی خوش قلب زمینی ازدواج کرد تا هوش و عاطفه را درهم آمیزد و نژاد بهتری پدید آورد.
سیلیوا تیلی شخصیت مهربان داستان که دستیار دانشمند سفینه است و بسیار حراف است و سودای کاپیتان شدن دارد و دوست صمیمی مایکل میشود و در کل داستان شخصیت بسیار مثبتی از خود بروز میدهد.
اش تیلور سربازی زندانی در دست کلینگان ها که در ماجرایی فرار میکند و با مایکل وارد رابطه عاشقانه میشود. و بعدا معلوم میشود کلینگان ها بدن او را تسخیر کرده اند و او در اصل یک کلینگانی است.
گابریل لورکا شخصی که از دنیای موازی باخبر است و در واقع برای پیدا کردن مایکل برنهام به دنیای آمده است تا او را با خود همراه کند که باعث میشود کاپیتان فیلیپو که در این دنیا مرده است دوباره با مایکل روبرو شود. او کاپیتان دیسکاوری است که شخصیت بسیار رهبر و قدرتمندی دارد.
صارو یک نژاد خاص فضایی که به دلیل خوش خوراک بودن خیلی شکار میشوند و تقریبا منقرض شده اند. او بسیار محتاط و ترسو است و تقریبا احساس در او اثر ندارد. و به دلیل ترس از شکار شدن فوری سنسورهای پشت سرش حساس میشود. و کسی است که در پایان کاپیتان کشتی دیسکاوری میشود.
پل استمیتس دانشمند سفینه است که به وسیله پرورش هاگ های قارچی خاص که توانایی ایجاد فضایی ۴ بعدی و تکنولوژی سفر به دنیای موازی و جهش های مافوق سرعت نور را فراهم میکند. او در پیشبرد داستان نقش بسیار کلیدی دارد که با استفاده از توانایی های اوست که امکان سفرهای مختلف پیش می آید. او همجنسگراست و عاشق پزشک سفینه هیو کالبر است و با هم ارتباط عاطفی دارند
هیو کالبر پزشک سفینه و رئیس درمانگاه است که با پل استیمیتس رابطه دارد. او توسط اش تیلور که در درونش یک کالینگانی است کشته میشود.
لورل یک زن کالینگانی که اسیر دیسکاوری میشود و شکنجه گر اش تیلور بوده و به دلیل اینکه معشوق خود را در درون تیلور نهاده است با او ارتباط زناشویی و عاطفی دارد و همین باعث میشود که تیلور را از مایکل دور کند. او در پایان به کمک مایکل رهبر کالینگان ها میشود و با کمک بمب هیدروژنی که در مرکز کورنوس سیاره توسط کاپیتان فیلیپو گذاشته شده است بقیه رهبران را مطیع خود میکند.
خلاصه داستان : کشتی دیسکاوری که یک کشتی اکتشافی و علمی است به ناگاه با کلینگان ها روبرو میشوند که از تکنولوژی نامرئی کردن خود برخوردار هستند و در یک اقدامی ناخواسته مایکل یکی از فرماندهان کالینگان را میکشد و باعث درگیری بین فدراسیون و کالینگان ها میشود که در این درگیری کاپیتان فیلیپو کشته میشود و مایکل که قبلش از دستور فیلیپو تمرد کرده بود بعد از برگشت به فدراسیون به حبس ابد محکوم میشود. در هنگام انتقال مایکل به زندان کاپیتان لورکا او را برای خدمت به خود به صورت موقت آزاد میکند. در کشتی مایکل متوجه میشود که دانشمند کشتی توانسته است هاگ هایی را پرورش دهد که در جهش و سرعت زمانی کشتی موثر هستند. در حادثه ای ناخواسته لورکا توسط کالینگان ها به اسارت گرفته میشود که با کمک اش تیلور فرار میکند. اش با مایکل وارد رابطه عاطفی میشود که برای مایکل هم شیرین و هم دلهره آور است. سارک پدر مایکل که از لورکان هاست میخواهد که طی یک عملیات مخفیانه با کالینگان ها مذاکره کند که متاسفانه توسط تندروهای افراطی لورکان سفینه منفجر میشود و جانش به خطر می افتد و مایکل به دلیل ارتباط ذهنی با پدر میفهمد و لورکا برای نجات او نیرو میفرستند و او را نجات میدهند. یکی از افراد تاجر زندانی فرصت طلب که لورکا او را آزاد نکرده بود تا از دست کالینگان ها نجات پیدا کند برای انتقام میخواهد کشتی دیسکاوری را به کالینگان ها بفروشد. او برای این کار وارد بدن یک نهنگ گونه خیلی نادر میشود و دیسکاوری طبق پروتکول باید او را وارد کشتی کند و او که در هان نهنگ مخفی شده وارد کشتی میشود و به وسیله تکنولوژی برگشت زمان تمام نقاط ضعف و کلیدهای حساس کشتی را در دست میگیرد. تنها کسی که متوجه میشود دانشمند کشتی است که تحت تاثیر هاگ ها قرار گرفته است و میتواند از بعد دور خوردن زمان در امان بماند و در نهایت او را دستگیر میکنند. لورکا سعی میکند که از یک منبع ناشناخته که تولید اصوات هارمونی میکند برای حل کردن اختلافشان با کالینگان ها بهره ببرند ولی صارو از ترس سعی میکند که در همان سیاره بمانند و با تدبیر مایکل موفق به فرار میشوند ولی کالینگان ها آن سیاره زیبا را از بین میبرند. مایکل به دنبال کشف مختصات کشتی کالینگان ها برای پیدا کردن تکنولوژی نامرئی شدن به همراه اش تیلور وارد کشتی آنها میشوند تا جی پی اس های مخصوص را کار بگذارند. که اش با شکنجه گر خود لورل روبه رو میشود و شوکه میشود. بعدا لورل به همراه آنها به دیسکاوری برمیگردد و زندانی میشود و آنها نیز موفق به انجام این کار میشوند ولی به دلیل مشکلی که برای پل استمیتس دانشمند می افتد وارد دنیای دیگری میشوند یعنی دنیای موازی. البته بعدا میفهمند که همه اینها با نقشه قبلی توسط خود لورکا برنامه ریزی شده بود. در این دنیا فیلیپو زنده است و امپراطور است و کشتی دیسکاوری در دست تیلی است و اتفاقات خیلی عجیب و غریب تر از آن است که فکرش را میکنند. در نهایت فیلیپو لورکا را میکشد و با مایکل به دنیای خودشان برمیگردند ولی نه ماه جلوتر! و این باعث میشود که ببینند کالینگان ها فدراسیون را شکست داده اند. فدراسیون در حال شکست با نقشه غیرانسانی فیلپیو میخواهد کورونوس محل سکونت کالینگان ها را با بمب هیدورژنی منفجر کند که مایکل متوجه میشود و مانع میشود و آنجا را به دست لورل میسپارند و کالینگان ها بالاجبار صلح میکنند و مایکل نیز حکم حبسش لغو میشود و همه خدمه تشویقی میگیرند و باعث افتخار میشوند. داستان کلی این اثر قابل پخش است و یک فضای تخیلی و ماجراجویانه بسیار اکشن را برای مخاطب رقم میزند و به دلیل گنگ بودن پیام های سیاسی و توانایی در تغییر آن لذا این اثر برای مخاطب نوجوان شبکه امید مناسب است و به دلیل کمبود سریال های اکشن و تخیلی که تم های عاشقانه غلیظ نداشته باشند توصیه میشود از این اثر در شبکه های دیگر که مخاطب با آزادی بیشتری در تماشا برخودار است استفاده نشود و پخش اول آن به شبکه امید اختصاص یابد.
پیغام شما