تحلیل انیمیشن روح ( Soul )
تحلیلی از انیمیشن روح (Soul)
نویسنده : ناصر اسدی
روح یک پویانمایی رایانهای در ژانر ماجراجویی، فانتزی، و کمدی–درام به کارگردانی پیت داکتر ساخته پیکسار است که توسط والت دیزنی پیکچرز در سال ۲۰۲۰ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به جیمی فاکس و تینا فی اشاره کرد. انیمیشن روح، ابتدا در جشنواره فیلم لندن در ۱۱ اکتبر اکران شد. ابتدا قرار بود برای اکران سینمایی در نظر گرفته شود اما به دلیل شیوع ویروس کروناویروس به صورت دیجیتالی در دیزنی پلاس منتشر شد. انیمیشن، داستان، صداپیشگی و موسیقی اثر مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.
داستان فیلم پویانمایی روح، درباره جو گاردنر، آموزگار نوازندگی یک گروه موسیقی در دبیرستان است. جو که همیشه سودای اجرای موسیقی جاز بر صحنه را در سر میپرورانده، با تحت تأثیر قرار دادن دیگر موسیقیدانان جاز، در یک تمرین آزاد در هالف نوت کلاب، این فرصت نصیبش میشود و خود را برای دست یافتن به آرزوهایش آماده میکند. اما در ادامه حادثهای باعث میشود که روح گاردنر از بدنش جدا شود و به سمینار «خود» منتقل شود. مرکزی که در آن روحها رشد میکنند و پیش از انتقال به کالبد نوزادان تازه متولد شده، شور و اشتیاق برای زندگی پیدا میکنند. گاردنر برای بازگشت به زمین باید بر روی ۲۲ (یکی از روحهای سمینار خود) کار کند. غافل از اینکه ۲۲، پس از سالها ماندن در آنجا، دیدش نسبت به زندگی عوض شده و درکی از مفاهیم زندگی ندارد. این در حالی است که جو تنها راه نجات خود را تحول ۲۲ میداند.(ویکیپدیا)
دیدگاه فلسفی
این انیمیشن با درون مایه ای فلسفی به بیان روایت داستان می پردازد. آنچه بیش از همه خودنمایی می کند، دیدگاه اگزیستانسیالیستی نسبت به زندگی است. هنر سازنده این انیمیشن در اینجا این است که به دور از پیچیدگی های فلسفی و نمایشهای فاضلمآبانه روایت خود را بر اساس چنین مضامین عمیقی ساخته و پرداخته و در عین حال برای مخاطبان عام و کودک جذاب کرده است. نکته جالب دیگر داستان این که آموزه ها و باورهای دینی بر محور اصلی داستان فراموش نشده و سازنده فیلم به خوبی توانسته مفاهیم فلسفی و دینی را به دور از نگرش خاصگرایی در کنار هم بیاورد.
الگوهای کلیشه ای
زندگی امروز مملو از قهرمان و قهرمانپروری است، به گونه ای که اغلب افراد برای خود الگوهایی در نظر داشته و میکوشند تا با رسیدن به آن درکی از موفقت را تجربه کنند. گاهی افراد برای رسیدن به هدف مورد نظر بسیاری از داشتههای ارزشمند خود را فدا میکنند. شاید در این میان مهمترین چیز عمر انسان و معاشرت با اطرافیان باشد. در این انیمیشن توجه به داشتههای زندگی مهمتر از رسیدن به هدف، معرفی می شود. نگاه به سادهترین چیزها و لذت بردن از آنها، بسیار بیشتر از غرق شدن در برنامهریزیهای پیچیده و دشوار برای رسیدن به اهداف مورد نظر است. گاهی رسیدن به همان اهداف که بسیار هم ارزشمند تلقی میشوند، حسی از پوچی به شخص میدهد، به خصوص که متوجه خواهد شد قرار گرفتن در جایگاه مورد نظر چندان تفاوتی با شرایط فعلی نمیکند. انسان نباید گول ظواهر را بخورد. آنچه در ظاهر میبیند، چه بسا باطنی بسیار ناخوشایند داشته باشد. و این که قضاوت خود را در زندگی بر مبنای ظواهر قابل مشاهده استوار کنی، در نهایت به سرخوردگی میانجامد. جو گاردنر، قهرمان داستان، به محض تمام شدن اجرای مورد علاقهاش که برای رسیدن به آن بسیار تلاش کرده بود، ناگهان متوجه شد که اتفاق خاصی نیافتاده و زندگی بر همان محوری است که قبلا میچرخید. حسی از بیهودگی به وی دست میدهد. به نظر میرسید که آنچه میپنداشت با آنچه به دست آورده بود تفات داشت.
کنایه به زندگی ماشینی
زمانی که جو گاردنر به عالم برزخ می رود، یک روح راهنما به وی کمک میکند تا به جسمش برگردد تا کار اجرای موسیقیاش را تمام کند. آن روح راهنما، مربوط به شخصی بود که در یکی از چهارراههای شهر مشتریان را به داخل فروشگاه هدایت میکرد. او تخته چوبی در دست داشت که باید مدام میچرخاند و مشتریان را به خرید جذب میکرد. صاحبکارش به شدت بر وی نظارت داشت که مبادا از حرکت بایستد که ممکن است مشتریان از دست بروند. او آنقدر این کار را تکرار کرده بود که همچون یک مهارت تردستی به نظر میرسید، و در هنگام انجام آن انگار به حالتی از خلسه میرفت. در چنین حالتی بود که روح از بدنش جدا شده و در عالم برزخ همچون راهنمایی دیگران را هدایت میکرد. اگرچه احتمالا کودکان و نوجوانان کمتر به چنین موضوعاتی توجه میکنند، اما به هر حال فشارهای زندگی مدرن و مبتنی بر انباشت سرمایه، موضوعی است که در این روایت عاملی برای از دست رفتن فرصتهای زندگی معرفی میشود. چه کارفرما و چه کارگر، هر دو در دایره تنگ محاسبات سود و زیان چنان گیر میکنند که اصل زندگی را فراموش میکنند و از مواهب آن بینصیب می مانند. از سوی دیگر حسی از خلسگی، چیزی است که این دسته افراد فرودست را از مشقتهای زندگی میرهاند و دست کم به آنان تسکین میدهد تا ناملایمات و بیمهریهای زندگی مردن و شهری را فراموش کنند.
توجه به موهبت های در دسترس
آموزش و پرورش همواره دو مفهوم در کنار هم بودهاند. اما تجربه نشان داده که دست کم در کشور ما پرورش بسیار مهجور افتاده یا این که اصولا به بیراهه رفته است. این که کودکان تنها در پی کسب علوم مختلف به ویژه تجربی باشد، یکی از مشکلات اساسی در تربیت کودکان است. متاسفانه بسیاری از تولیدات رسانهای هم تنها به کسب علوم و ارزش های آن توجه دارند. در صورتی که آنچه پیش و بیش از آموزش باید مورد توجه قرار گیرد، پرورش کودکان است. یادگیری مهارتهای زندگی از گامهای اساسی در زمینه پرورش کودکان است. توجه به موهبت ها و نعمت های موجود زندگی و قدرشناسی از آنها، همچنین حفظ و حراست از آنها از موضوعاتی است که در همین زمینه قابل طرح است. کودک مادام که نداند برای چه چیزی میآموزد، طبیعتا آموزش خوبی نخواهد دید، یا دست کم برایش دردی دوا نمیکند. درست زندگی کردن مقدمهای برای رشد و ارتقا در جامعه است. انیمیشن روح بر این موضوع تمرکز خاصی دارد. حتی روح ۲۲ که هرگز تمایلی به ورود به جهان خاکی نداشت و اصولا آن را بی معنا میدانست با تجربهای بسیار ساده و اندک متحول شد. به گونه ای که حتی برگی از درخت وی را سرشار از وجد و شادی میکند. و همین بهانه های به ظاهر کوچک او را به زندگی مشتاق میکند، آن هم زندگی در جمع و مبتنی بر پیوند مهر و محبت میان جامعه.
مفاهیم دینی
انیمشین روح به گونهای ماهرانه روایت را داستان را مبتنی بر آموزههای دینی (سامی) نشان میدهد اما به روشنی مرزی میان ادیان قائل نمیشود. این باعث میشود تا مخاطب به دور از تعصبات دینی آن را ببیند و لذت ببرد. اعتقاد به روح، عالم ذر، عالم برزخ، آخرت، و مواردی از این دست، مفاهیمی است که باورمندان ادیان آسمانی به آنها اعتقاد دارند. این که همه نفوس از قبل خلق شدهاند و منتظرند تا ظرفیت وجود پیدا کنند تا در جهان خاکی گام نهند، از جمله مفاهیمی است که در این انیمیشن به زیبایی به تصویر کشیده شده است. مخاطب کودک با دیدن این تصاویر به راحتی میتواند تصویری از گذشته خود و نیز آینده پس از مرگ داشته باشد، به گونهای که نه دچار هول و هراس شود و نه دچار سرخوردگی و بیهودگی. به نظر می رسد که حتی اگر مخاطب اعتقادی به آموزههای دینی نداشته باشد، حداقل حسی از امید به زندگی را در این انیمیشن دریافت می کند.
سرنوشت معین
مسئله چالش برانگیز همیشگی جبر و اختیار در این نمایش نیز وجود دارد. این که چرا بعضی افراد خوش بین، برخی بدبین، بعضی درونگرا، بعضی برونگرا، بعضی پرحف و بعضی کم حرف و … از جمله سوالاتی است که اغلب مطرح می شود. در این انیمیشن در کنار اراده انسان برای حرکت و رشد، ذات از قبل تعیین شده ای را نیز به تصویر می کشد که در به اصطلاح در عالم ذر مشخص شده است. کودک می بیند که انسان ها قبل از تولید طی یک سری فراز و نشیب و مکانیسمهایی که با چاشنی کمدی و فانتزی همراه است، به استعدادی دست می یابند که لایق زندگی دنیوی می شوند و پس از آن خودشان اختیار می یابند تا به اهداف خود برسند، از ظرفیت وجودی شان استفادده کنند و آن را پرورش دهند.
بازگشت به خدا
دنیای پس از مرگ همواره چالش مهم و دهشتناک انسانها بوده است. کودکان نیز گاهی با این سوال مواجه میشوند و دوست دارند بدانند که پس از مرگ اسنسان به کجا می رود و چه اتفاقی برایش می افتد. باز در اینجا سازنده انیمیشن به گونهای هنرمندانه بازگشت به خدا را در قالب حرکت روحها به سوی یک نور بزرگ و درخشان در آسمان، ماورای بزرگ) به تصویر میکشد. در اینجا نیز بدون آنکه به مرزهای میان ادیان الهی اشاره شود، بر وجه مشترک میان آنها تمرکز شده و آن نوری است که نماینده خداست و همه احاد و انفاس در نهایت به او ملحق میشوند. انیمیشن روح در عین حال که عظمت آن را نشان میدهد، اما هول و هراسی برای مخاطب کودک ندارد، به طوری که تشویش و اضطراب ناشی از آن، برایش آزاردهنده باشد.
محبت قدیم و ذات هستی
روحهایی که به زندگی دنیا وارد نشدهاند، و به اصطلاح در عالم ذر هستد، درکمال شادی و دوستی در کنار هم زندگی جمعی دارند. هیچگونه بغض و کینهای میان آنها نیست. با یکدیگر بازی میکنند، بدون آنکه مرزی میان یکدیگر قائل باشند، قلمرو مشترک دارند، بدون زیادهخواهی و حرص، از مواهب موجود بهرهمند می شوند. چنان که آموزههای دینی هم اشاره کرده اند، خلقت انسانها و بلکه کل هستی بر مبنای محبت است. بنابراین حب و عشق امری قدیم و ازلی است. در این نمایش اما به گونهای کودکانه و فانتزی و به دور از پیچیدگیهای فلسفی این موضوع به نمایش درآمده است. خوب است که سازندگان محتواهای رسانهای با بسط و توسعه این مقوله پرورش کودکان را در قالب نوعدوستی و اصالت عشق و محبت به دیگران، جامعه، محیط زیست و … پی بگیرند.
نظم و دقت در هستی
روح شخصیت اصلی داستان در عالم برزخ سرگردان است تا این که به زمین برمیگردد و با اتمام کار جو گاردنر در اجرای کنسرت مورد علاقه اش، دوباره به عالم بالا صعود میکند. در این میان متصدی سرشماری نفوس متوجه می شود که روح یکی از درگذشتگان گم شده است. از میان میلیاردها روح که در بایگانی خود نگهداری میکند به بررسی میپردازد تا این که در نهایت او را پیدا میکند. به هر طریق به دنبال جو گاردنر در دنیا میگردد تا روح وی را به جایگاه خودش برگرداند. آنچه در فرهنگ ما به عنوان “قسمت” گفته می شود، در این نمایش تا حدودی به خوبی تصویر شده است. هر کسی زمان مرگ خود را باید بپذیرد و در آن تغییری رخ نمیدهد. این از نظم جهان است. آنچه خدا تقدیر کرده از مرگ و زندگی را نمیتوان تغییر داد. اگرچه تا حدودی اختیار به انسان تفویض شده و میتواند با اراده به کارهای خارقالعاده نیز نزدیک شود، اما در نهایت خارج از قسمت نمیتوان عمل کرد. نمایش داستان به مخاطب میگوید که هر کاری از او سربزند در محضر خدا پنهان نمیماند. و بنابر نظم و دقتی که در کار است، بالاخره به حساب و کتاب ناگزیر خود می انجامد.
موسیقی زبان روح
موسیقی زبان خدا و زبان روح است. از آنجا که انسانها در هر جامعه ای با قالبهای زبانی و فرهنگی خاص خود زاده میشوند، لذا به شدت از یکدیگر فاصله میگیرند. آنچه در عالم ذر به عنوان جمعی از ارواح در هم تنیده و متحد نشان داده میشود، پس از ورود به جهان خاکی درست برعکس رخ میدهد. روز به روز انسان ها از هم بیشتر فاصله میگیرند. یکی از عواملی که میتواند انسانها را به ذات متحد خود برگرداند زبان موسیقی است. زبان کلام موجب افتراق است، اما زبان موسیقی از جنس روح و زبان مشترک آدمیان است. زبانی است که بزرگ و کوچک، زن و مرد، سفید و سیاه و غیره همه را به هم وصل میکند. آنچه در احساس میآید، نه با زبان که با موسیقی بهتر و گویاتر بیان میشود. و از آنجا که انسان پیش از عقل صاحب احساس بوده است، بنابراین زبان موسیقی به حقیقت انسان نزدیکتر است. نیازی به آموزش هم ندارد، هر انسان بی سواد و آموزش ندیدهای هم میتواند ارتباط برقرار کند. در این نمایش سازنده به خوبی از عنصر موسیقی بهره گرفته تا علاوه بر بیان موضوعات محوری، پیوند میان جسم و روح، و نیز افراد و ارواح را به تصویر بکشد. شاید بهترین ابزاری که بتواند به انسان توانایی بهرهمندی از مواهب موجود دنیا را بدهد، همین موسیقی باشد و در عین حال که زبان مشترک همگان است، اما بنابر ظرفیت وجودی افراد، به هر کسی امکان تعالی روح میدهد. آنچه بر اساس فلسفه اگزیستانسیالیستی زیربنای روایت انیمیشن در نظر گرفته شده، لذت بردن از لحظات و همه مواهب زندگی، به نظر میرسد جملگی به واسطه موسیقی، محقق شده است.
در مجموع این انیمیشن با ساختی بسیار جذاب و محتوایی آموزنده میتواند علاوه بر سرگرم کردن مخاطبان کودک، حامل نکات پرورشی و آموزشی ارزندهای باشد. تکنیک های برنامه سازی از این دست طبیعتا نیازمند مهارتهای بالا و ابزارهای بسیار پیشرفته است، اما به هر حال به لحاظ محتوایی میتواند انگیزه و الگوی مناسبی باشد برای تولیدات فاخر تا از گردونه کلیشهکاری بیرون رفته و به حوزه خلاقیت وارد شد. جسارت وارد شدن به مضامین فلسفی و دشوار از جمله ویژگیهای متمایز این اثر هنری است. تماشای آن را به همه پیشنهاد میکنم.
جناب دکتر اسدی . تحلیل بسیار جامع و ارزشمندی را انجام داده اید و نوع تحلیل و یادداشت شما درمورد این انیمیشن ، جایی برای مطالب دیگر نمانده است .
بارسپاس از جنابعالی
سپاس از اظهار نظرتان
بسیار زیبا بود. ای کاش شبکه در صدا و سیما برای پرورش و تحلیل و ضعف و قوت های برنامه های تولیدی و تماشایی کودکان بود ت کودکان با نگاه بهتری به محتوا می پرداختند و از پیام اصلی آن آگاه می شدند . حیف که کارهای تولیدی کودک ما امروز بیشتر پر کردن اوقات و سرگرمی است و دانش و پرورش لازم را برای ذخن خلاق کودک ندارد .
این انیمیشن تعامل دو شخصیت ضد هم رو نشون می ده تا نتیجه گیری کنه که معنای زندگی و جرقه ای که انسان رو به زندگی علاقه مند و وصل می کنه چی هست.
جو شخصیتی کاملا هدفمند و ۲۲ شخصیتی کاملا بی هدف و بی علاقه به زندگی، اما در نهایت ۲۲ بخاطر لذت های لحظه ای به زندگی علاقه مند می شه و جو بعد از رسیدن به هدفش به پوچی می رسه و بهش ثابت می شه هدفمندی در زندگی غلطه همونطور که جری بهش گفت: «شما ها خیلی سطحی فکر می کنید که دنبال هدف هستید(!!!) و ما هدف ها رو ثبت نمی کنیم» یعنی اهداف ارزشی ندارند(!!!!) و جرقه ۲۲ هدف نیست بلکه لذت لحظه ای از چیزهای ساده هست.
در واقع این انیمیشن همون فلسفه ی غربی رو مطرح می کنه که در جواب بی ارزش بودن اهداف دنیوی ناچار به حذف هدف و تشویق به لذت گرایی لحظه ای شده، در حالی که فلسفه ی اسلامی برای این مشکل جوابی که داره اهداف فرامادی هستند که بزرگترین اون لذت ابدی رسیدن به خداوند هست.