نقد و بررسی سریال لحظه گرگ ومیش
سریال لحظه گرگ و میش ، نوجوانان را گرگ و میشی می کند
از آنجاییکه این سریال از شبکه سه سیما در حال پخش است ، فعلا نقدی روشنگرانه بر آن می زنم تا تلنگری وهشداری برای مخاطب بویژه نوجوانان باشد و تحت تاثیر برخی صحنه های تاریخی غیر مستند ورفتار اخلاقی آن واقع نشوند. ان شاء الله در زمان پخش قسمتهای این سریال ویا بعد از پایان پخش آن، باز هم نقدی مفصل وکارشناسانه وتکنیکی خواهم نوشت وجهت استفاده، تقدیم خواننده محترم خواهم کرد.
شایان ذکر است که این نقد، به سه قسمت از سریال، پرداخت شده است.
سریال لحظه گرگ ومیش، دوبعدی است:
۱- بعد اول ، ستودنی است وهشت سال دفاع مقدس را ولو کمرنگ ، اما تاحدودی بخوبی منعکس کرده است هرچند برخی صحنه های آن ، با واقعیت این رویداد تاریخی کشورمان سنخیت و واقعیت ندارد.
۲- بعد دوم ، منفور وزننده است، بدلیل اینکه روابط اجتماعی غیر واقعی از جامعه کشورمان در دهه ۶۰ را منعکس کرده است، این موارد ، بسیار است ولی فعلا خلاصه برخی را بعنوان نمونه ذکر می کنم :
– وحشیگری وتند خویی وبی فرهنگی وبد زبانی خانواده جنگ زده ، که در سریال شخصیت پردازی منفی شده است، با واقعیت مردم مهربان خطه جنوب کشورمان همخوانی ندارد…
– سنت شکنی حریم اجتماعی – اخلاقی خانواده ایرونی با واقعیت موجود در جامعه ما سنخیت ندارد . لذا آنچه در این سریال تلویزیونی آمده موجب فرهنگ سازی غلط رفتاری جوانان دختر و پسر خواهد شد.
– عشق ، در روابط دختران وپسران ، اگر به شیوه سالم سنتی – دینی با دخالت خانواده باشد این عشق مقدس است. اما در این سریال ، عشق مبتذلی را منعکس کرده است وشاید نویسنده می خواهد این رفتار اجتماعی را فرهنگ سازی کند. ( امیدوارم اینگونه نباشد )
– کودکان ونوجوانان دهه هشتاد ، و نود ، وجوانان کشورمان، بادیدن سریال لحظه گرگ ومیش ، در آینده رفتار وحشیانه وغیر اخلاقی پیدا می کنند. یعنی روابط اجتماعی سالم ، از دست خواهد رفت که به نوبه خود هدف غایی جنگ نرم است ، هرچند ناخواسته بوده وقصد نویسندگان سریال هم نباشد.
– نویسندگان سناریوی این سریال متاسفانه در راستای فرهنگ ارزشمند جامعه کشورمان قلم نزده اند و تفکر محتوایی سریال « بچه مهندس » در آن نهفته است که با ترسیم عشق غلط وارتباط دو بچه نوجوان ازشبکه پخش می شده است. اخیرا موج منحرف روابط اجتماعی ومحتوای ضد فرهنگ جامعه ارزشی کشورمان در برنامه های تلویزیونی صدا و سیما دیده می شود ، گویا فیلمنامه ها وحتی پلاتو برنامه های استودیویی ، قبل از ضبط بدون تدقیق ، وشاید در حد تورق وبی تعمق مسؤلین گروه های شبکه ، اما به آنتن می رسد.
نگاه بنده همه اش سلبی نیست ، این سریال از فاکتورهای ایجابی نیز برخوردار است.
تراک زیبای دوربین در مزار شهیدان جنگ تحمیلی و به ترتیب دیزالوهای (LS) و اکستریم لانگشات از نمای ( های انگل ) مزار و انبوه شهیدان خفته در خاک که برخی شهیدگمناماند و خاک بهشت زهرا توفیق درآغوش کشیدن بدن مطهر جوانان بی نام ونشان را دارد ، با به تصویرکشیدن فضای معنوی این سکانس، همراه موسیقی زیبا، حس درونی اسیر تازه از اسارت برگشته را ، به مخاطب القاء میکند.
روایت رویداد مهم تاریخی بازگشت آزادگان به وطن، موضوع مهمی است. بنده خاطرم هست در زمان بازگشت اسرای ما از عراق به کشورمان ، با تدارک پرشور استقبال مردم بوده است . اما بازگشت حامد در سکوت مطلق و بدون حضور وسرور مردم در سریال دیده میشود. ضمنا بعثیهای عراق آزادسازی به صورت فردی نداشتند، بلکه اسرای ما را گروهی آزادسازی میکردند. همچنین نام حامد در لیست صلیب سرخ درج شده و جزو اسرای مخفی تحت الحفظ نیست. اما انعکاس این رویداد در سناریوی سریال بحدی تحریف شده وبا واقعیت متفاوت است که حتی خانواده حامد نیز از آزادی و بازگشت فرزند خود بی خبر بودند !! من انگشتم را فقط به سمت نویسنده سریال اشاره نمیکنم. شاید این رویداد تاریخی ، در سناریو به خوبی پرداخته شده باشد ولی کارگردان ، که خود تهیه کننده سریال است ، این سکانس مهم را حذفش کرده باشد.
در هر صورت، بود یا نبود وقایع نگاری بازگشت آزادگان در سناریوی سریال، دلیل بر اهمال دوربین کارگردان نیست، بلکه به بهترین تکنیک تصویری، و با دکوپاژ ظریف و متنوع و به یادماندنی، لحظه بازگشت اسرا را ثبت میکرد. در این خصوص توجه کارگردان محترم را به فیلم “بوی پیراهن یوسف” ابراهیم حاتمی کیا محصول سال ۱۳۷۴ با بازی قوی علی نصیریان جلب میکنم همراه قطعات موسیقی زیبای مجید انتظامی که تا کنون جزو مفاخر موسیقی آثار هنری ۸ سال دفاع مقدس، ماندگار شد.
بنده به عنوان منتقد، این سؤال را از جناب همایون اسعدیان میپرسم؛ دلیل عدم پرداخت به رویداد تاریخی بازگشت آزادگان به کشورمان در سریال لحظه گرگ و میش چیست؟
لازم به توضیح است نیازی به حضور هزاران آدم در نقش آزاده و صدها خانواده واستقبال مردم نیست . بلکه بازسازی تصویری این رویداد با تکنیک کروماکی ویا پخش آن از تلویزیون با حضور حامد بین سیل جمعیت ، میسر است. هرچند تاکنون تمامی تصاویر کروماکی این سریال، ایده ال نبوده وآماتوری آن در شأن تکنیک و فن برنامه سازی صدا و سیما نیست.
لباس اتوکشیده و کفش واکس زده حامد که تازه از عراق بازگشته است، واقعیت ندارد. بله هنگام بازگشت اسرای عراقی، لباس کت و شلوار و کفش نو بر تن کردند و از سوی کمیسیون اداره اسرای جنگی سوغاتی مانند ساک دستی پسته و گز اصفهان به آنها اهدا شد.
ولی آزادگان ما با لباسهای ارتشی سربازی به کشور بازگشتند که با لباس حامد متفاوت بود.
حفظ راکوردهای لباس زمستانی حامد و کارکترهای دیگه در اتوبوس خط واحد و خیابانها ستودنی است.
هنگام بازگشت حامد، فصل سرد آذرماه بوده است. دقیقاً همزمان با تاریخ درج شده در اعلامیه مجلس ترحیم ملصوق به دیوار مغازه علیرضا رجبی میباشد. ذکر این ظرافت در برنامه سازی، به دلیل ستودن فعالیت هوشمندانه منشی صحنه و گروه کارگردانی در حفظ راکوردهاست.
سوابق همایون اسعدیان کارگردان محترم این سریال نباید پذیرای کروماکی غیر حرفه ای نماهای وسائل نقلیه باشد. برای نمونه تصاویر کروماکی بک گراند حامد و مسافران اتوبوس خط واحد، بسیار ضعیف کار شده و غیر واقعی بودن آن آشکار است در صورتی که در این صحنه، کارگردان در صدد است با بهره برداری از تکنیک کروماکی، (واقعنمایی) بشود و تصاویر مجازی را با تصاویر واقعی ادغام کند به گونه ای که مخاطب، تألیف هر دو تصویر مجازی و واقعی را احساس نکند و آن را باور و بپذیرد، مثلاً:
در صحنه های مجازی وسائل نقلیه هنگام بازگشت حامد از بهشت زهرا، اشلها رعایت نشده و سرعت حرکت تصاویر کروماکی، مچ نیست_ نور چهره مسافران ثابت است و می بایست، بالانس نوری به مقتضای حرکت ماشین دیده شود._ ضمناً گاهی با پاشیدن افه های نوری رنگی سفید و نارنجی، فضای پاییزی خلق میشود و از آنجایی که تمامی تصاویر کروماکی متعمّداً اتافوکوس است، نور دفیوزه نرم و زیبایی میتوانست بر چهره ها بتابد و اینگونه است که حس معنوی حامد در بازگشت از بهشت زهرا، به بیننده منتقل میگردد. متأسفانه این فضای نوری حرفه ای نرم و جذاب، در صحنه های کلیدی بهشت زهرا، و وسیله نقلیه، دیده نشد. اشتیاق بازگشت حامد از اسارت در شام شب اول خانه خود و در جمع فقط مادر و خواهر و داماد خیلی سرد و بیروح است. شادی و شعف خواهر و مادر، پس از سالها انتظار ، در این صحنه باید غوغا کند. نگرانی ازدواج یاسمن در مقایسه با آزادی حامد از اسارت و بازگشت او به آغوش مادر و پایان چشم انتظاری خواهر، محلی از اعراب ندارد و باید کمرنگ باشد، ولی عملاً در سناریو به رابطه عاشقانه غیر رسمی شرعی و غیر عرفی اجتماعی این دو جوان توجه بیشتری شده است. زندگی حامد بعد از اسارت، در سناریو به رابطه عاشقانه اش می پرداخت. رابطه ای است که با ظاهر و محاسن و باطن متشرع حامد تناقض داشت. لذا جمع این دو نقض یعنی ظاهر و باطن موجه حامد با رابطه عاشقانه غیر موجه این تیپ جوانان مذهبی در تضاد بوده وقاعده چنین پدیده ای در فلسفه ، «جمع ضدین محال است ».
پدران ومادران فعلی ( مخاطب سریال ) که خود در دهه شصت، و هفتاد در سن جوانی بودند و ازدواج کردند واکنون صاحب فرزند هستند، أولاد آنها با دیدن روابط باز دختران وپسران دهه ۶۰ (عهد والدین) ازتلویزیون، این رفتار ناپسند که در جامعه آن دو دهه عرف نبوده، بر فرزندان تأثیر منفی می گذارد وهرگونه پند و اندرز والدین بی اثر می ماند و زیر سؤال می رود. به این ترتیب فرهنگ اخلاقی کودکان ونوجوانانی که بیننده این سریال هستند همچون پسر یاسمن ، مجذوب رقص مایکل جکسون شده و دختر ۱۶ ساله اش ، با پسران چت می کند ووعده مخفیانه می گذارد. نتیجه اینکه، « سریال لحظه گرگ ومیش ، رفتار و روابط دختر و پسر کشورمان را ، گرگ ومیشی می کند…»
پیغام شما