ورود عضویت
Fa En

انجمن تخصصی کودک و رسانه

صفحه اصلی > عمومی > پیشخوان > تحلیلی از سریال زیر پل

تحلیلی از سریال زیر پل

تحلیلی از سریال زیر پل

Under the Bridge

تحلیلی از سریال زیر پل

زیر پل، سریالی آمریکایی که به تازگی از طریق شبکه نمایشی هلو (Hulu) پخش شده است. این سریال بر اساس یک رمان مستند جنایی از ربکا گادفری (۲۰۰۵)، به نویسندگی و کارگردانی کوئین شپرد و تهیه کنندگی جان پیتر میبوم در سال ۲۰۲۴  به نمایش درآمده است. موضوع سریال از یک رویداد واقعی گرفته شده که در سال ۱۹۹۷ در شهر جزیره‌‌ای ویکتوریا در ایالت بریتیش کلمبیای کانادا رخ داده است. در این حادثه رینا ویرک (Reena Virk) دختر ۱۴ ساله از یک خانواده هندی الاصل مقیم همین شهر، در یک شب خاص که دیر‌تر از زمان معمول به مهمانی همسالان خود رفته بود، دیگر به خانه برنگشت.

پس از اطلاع دادن خانواده به پلیس، روند بررسی موضوع پی گرفته می شود. در فرایند بررسی های مفصل، پلیس متوجه می شود که رینا پیشتر با همسالان پرورشگاهی خود مشکلاتی داشته است. او که بنا به دلایلی با خانواده و به خصوص پدرومادر سر ناسازگاری داشته، تلاش می کرده به هر طریق به این گروه دوستان که تقریبا همه پرورشگاهی و ضدهنجار اجتماعی با انواع بزهکاری ها بوده اند،  ملحق شود.

رابطه رینا با رهبر این گروه از دختران بی سرپرست، یعنی ژوزفین بل، به دلایلی به شدت خصمانه می شود. رهبر گروه که خود را زیباتر و برازنده تر از دیگران می بیند، رینای هندی الاصل را که زشت و نامتعارف می بیند، نه تنها در گروه خود نمی پذیرد بلکه مدام به توهین، تحقیر و تمسخر او می پردازد. این رابطه بد تا آنجا پیش می رود که رهبر گروه طی یک برنامه ریزی با سایر دوستان همفکرش تصمیم می گیرند که رینا را به بهانه پذیرفتن در گروه دعوت کرده و او را به شدت تنبیه کنند که در نهایت پس از کتک کاری زیاد در زیر یک پل در اطراف همان شهر کوچک، او را خفه کرده و در رودخانه می اندازند.

جسد دختر پس از چندین روز تحقیق و بررسی پیدا شده و با دریافت مستندات و شواهد و اعترافات بعضی از عوامل اصلی قتل چندوچون ماجرا روشن می شود. پس از دادگاهی عامل اصلی قتل، که دختری از خانواده طبقه بالا، سفیدپوست انگلیسی، و ثروتمند و سرشناس است، به ۵ سال زندان، و مجرم دیگر، که هیچ کسی را ندارد، به حبس ابد محکوم می شود.

این سریال به موضوعات خانوادگی، نوجوانان و روابط ناسالم و ناعادلانه میان آنان و نیز نگرش شخصیت ها به قومیت ها و نژادهای گوناگون می پردازد. سریال روایتی از یک ظلم و ستم تراژدیک علیه دختری احساسی و غیرسفیدپوست نشان می دهد. مهم ترین بحران دوره نوجوانی، یعنی هویت یابی، به شکل طرد شدن از سوی گروه همسالان، آن هم یک گروه بزهکار و سرکش، به اوج خود می رسد.

از سوی دیگر مشکل گسست نسلی که خانواده رینا با آن مواجه شده، معضل اجتماعی دیگر سریال است. در فرایند اجتماعی شدن دختر خانواده در جامعه غربی، که تقریبا در تقابل با فرهنگ خانوادگی و میراث گذشتگان او قرار دارد، به یک چالش بزرگ و شکاف عمیق میان دختر و خانواده اش تبدیل شده است.

و در نهایت موضوع چالشی عدالت که در حالت متعارف آن، بسیار مورد بحث و منازعه است، در اینجا  و در رابطه با قضاوت میان دو نژاد، تفکر، دین، اصالت و هویت متفاوت و دور از هم مطرح شود. در راستای بررسی و تحلیل این سریال و بر مبنای درون مایه متن داستان و با توجه به واقعیت ماجرا کلیدواژه هایی در نظر گرفته شده که به عنوان مضامین به کار رفته در روایت سریال تعریف شده است. این مضامین را می توان به مواردی از جمله مهاجرت، تنوع فرهنگی و تبعیض نژادی و قومی، طبقه گرایی، تربیت خانوادگی، نظام جزایی، تفاوت نسلی، همجنس گرایی، و عقده های روانی تقسیم کرد، که در زیر نگاهی به هر یک می اندازیم:

مهاجرت

پدر رینا، مانجیت از هند و مادرش، سومان کانادایی- هندی سیک مذهب بوده که بعدا به کیش شاهدان یهوه درمی آیند. بنابراین خانواده ای را تشکیل می دهند که اقلیت در اقلیت است. مهاجرت آنان در زمانی اتفاق افتاده که فضای فرهنگی غرب تبعیض نژادی بسیار بیشتری را نسبت به امروز تجربه می کرد. بنابراین طبیعی است که دوری از وطن با همه تعلقاتش، در کنار مسائل جامعه پذیری آن هم در یک شرایط بسیار بد اقتصادی و اجتماعی تاثیرات بسیار بدی بر خانواده می گذارد.

کودکان و سپس نوجوانان زمینه به مراتب بهتری برای حل شدن در جامعه جدید دارند. البته که رینا دختر خانواده در همان شهر به دنیا آمده و اصولا زادگاهش کانادا است اما به هر حال سایه فرهنگ شرقی و آیین خاص خانوادگی بر سرش سنگینی کرده به گونه ای که او را به هر حال یک مهاجر می بینند. گروه همسالان، آن هم کسانی که دارای فرهنگ خیابانی با همه نگرش ها و رفتارهای ضداجتماعی شان، به سختی دوستی با مشخصات رینا را می پذیرند.

همچنین باید توجه داشت که کشورهای مهاجرپذیر معمولا میزبان کسانی هستند که از موقعیتی پایین تر می آیند. بنابراین تا اندازه ای طبیعی است که مردم بومی نگاهی بالا به پایین داشته و مهاجران را مردمانی کم ارزش تر و دارای حقوقی پایین تر از بومیان بدانند.

سریال به خوبی این تضاد و اصطکاک را نمایش می دهد. با این که در همان زمانِ رویداد قتل، مسئولان تلاش کرده اند تا مسئله مهاجر و اقلیت بودن مقتول را پنهان کنند، اما نویسنده داستان (ربکا) و پس از آن کارگردان (شپرد) به درستی بر این نکته دست گذاشته و آن را بی تاثیر در وقوع جرم ندانسته اند. بنابراین روایت این سریال به گونه ای ضمنی هشدار می دهد که مهاجرت به کشورهایی با اختلافات زیاد آبستن مشکلات و مسائلی است که حتی ممکن است به قتل نیز بیانجامد. درست است که کودکانی که در محل اقامت به دنیا می آیند شهروند همانجا محسوب می شوند، اما به هر حال حد اقل تا چند نسل مهاجر بودنشان در نگرش و رفتار دیگران ممکن است تاثیر بگذارد.

تنوع فرهنگی

یکی دیگر از موضوعات مورد بحث در این سریال تنوع فرهنگی است که اتفاقا شهر محل رویداد از معدود شهرهای با تنوع بسیار فرهنگی است. اقوام مهاجر از چین گرفته تا مناطق نزدیک کانادا در آن شهر تنوع نژادی را شکل داده اند که به عنوان خصوصیت بارز ان شده است. حتی بخش زیادی از جمعیت را بومیان سرخ پوستی تشکیل می دهد که از گذشته های دور مالک آن سرزمین بوده اند و پس از اشغال آنجا توسط انگلیسی های سفیدپوست به شهروندان درجه دو تبدیل شده اند.

اگرچه فرهنگ بومیان سرخ پوست بسیار دچار تغییر و تحول شده، اما به هر حال بر این تنوع فرهنگی افزوده است. یک چنین تنوع فرهنگی اگرچه می تواند یک فرصت باشد اما در صورت نداشتن کنترل و مدیریت صحیح ممکن است به مشکلات حادی بیانجامد، از جمله قتل مورد نظر در سریال.

این سریال چندان به تبیین و ارائه راهکاردر این خصوص نپرداخته است، اما در چند سکانسی هم که به طور آشکار یا ضمنی به این مسئله اشاره شده، می توان رگه هایی از دغدغه سازندگان را دید. برخلاف رسانه های جریان اصلی که می کوشیدند تا تفاوت فرهنگی و نژادی را در گزارش های خبری خود نادیده بگیرند، اما در روایت داستان و سریال تا حد مطلوبی بازتاب داده شده. با وجود همه محبت و صداقتی که از سوی خانواده رینا و خود وی متوجه بچه های پرورشگاهی و سایر دوستانشان بود، اما چیزی جز بی حرمتی و توهین و تحقیر دریافت نمی کردند. و این در بسیاری از نماها و صحنه ها معلول همین اختلاف فرهنگی و تبعیض های پیوسته به آن نشان داده می شود.

علاوه بر این، سریال یکی از پلیس ها که مسئول تحقیق بر روی پرونده قتل است، را به لحاظ پیشینه زندگی و نژادی مورد توجه قرار داده که در واقع از سرخ پوستان بومی همان منطقه از کاناداست. او که در گذشته به دلایلی از پدرومادرش جدا شده بود به پرورشگاه سپرده شده و بعدا به یکی از خانواده های سفیدپوست به عنوان فرزند واگذار شده بود. و در فرایند فرزندخواندگی و بزرگ کردن این شخص، بی توجهی پدرخوانده به پدرومادر اصلی وی و نادیده گرفتن احساسات آنان، خود علت دیگری برای بیان تبعیض نژادی در آن محیط است.

شاید در قوانین  مقررات حقوقی و جزایی تلاش شده است که از تبعیض نژادی و قومی پرهیز شود، اما به هر حال زندگی روزمره در بطن جامعه را نمی توان نادیده گرفت. در بسیاری موارد هست که نمی توان برای اعمال تبعیض دلیل قانع کننده و محکمه پسند ارائه کرد، اما شخص خود به خوبی می فهمد و با آن زندگی می کند. و در این سریال چنین حسی را می توان مشاهده کرد.

طبقه گرایی

یکی از مسائلی که در سریال بازنمایی شده و به درستی هم به ان اشاره شده است، طبقه گرایی است. از انجا که کانادا هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی مستقیما تابع بریتانیاست، لذا فرهنگ کاستی در آنجا نیز سابقه دارد. آنچه روایت سریال به ویژه در صحنه های پایانی در جریان دادگاهی متهمان رخ می دهد، نمونه ای از فرهنگ طبقاتی حاکم بر آنجاست. اگرچه امروزه این نوع مشکلات کمتر شده، اما در جوامعی چون انگلستان، هندوستان، یا موارد مشابه، همچنان در روند زندگی مردم اثرگذار است.

در این سریال که انعکاسی از واقعیت رخ داده است، همین طبقه گرایی موجب پایمال شدن حقوق انسانی به شکلی مضاف می شود. متهم اصلی که باید بیشترین جزای ارتکاب جرم را ببیند به واسطه جایگاه خانوادگی تخفیف چشمگیری دریافت می کند. و گویی جامعه و نهادهای آن هم هنوز چنین تبعیضی را می پذیرند. بازنمایی و به نقد کشیدن این مسئله از نکات مثبت سریال است.

تربیت خانوادگی

رینا ویرک در میان همسالانش به‌عنوان ناامید برای پذیرش توصیف می‌شد، اما توسط دخترانی که خرده‌فرهنگ‌شان تحت تأثیر باندهای خیابانی لس‌آنجلسی است، طعنه و طرد می شود. او به دلیل چنین نفوذ همسالان، کشیدن ماری جوانا و سیگار شروع به شورش می کند. گفته می شود که او که به دلیل وزن زیاد و ناامنی اش مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود، تحت تأثیر قوانین اعتقادی خانواده اش احساس محدودیت می کرده. در سال ۱۹۹۶، او به دروغ پدرش را با تهام آزار و اذیت جنسی به پلیس گزارش داد به این امید که به یک خانه بی سرپرستان و همسالانش منتقل شود و آزادی بیشتری داشته باشد. در نتیجه او در سال ۱۹۹۶ برای چندین ماه از خانه و خانواده اش به سرپرستی استان منتقل شد.

راوی سریال می گوید: دخترانی که قرار بود از آنان محافظت شود، حالا باید در برابر آنها از خودمان محافظت کنیم. دست کم در این سریال نشانه ای دال بر تلاش برای تربیت بچه های پرورشگاهی دیده نمی شود. دخترانی که در آنجا نگهداری می شوند همگی کم یا بیش دچار مشکلات روانی هستند که مهمترین مسئله در مورد آنها علاوه بر روان درمانی تربیت آنان است.

آنان از ناحیه خانواده دچار خلا بزرگی هستند و از آنجا که کشور محل رویداد از کشورهای توسعه یافته و با رفاه است، به نظر می رسد که مسئله تربیت و اصلاح الگوهای اخلاقی بیش از موارد دیگر باید مورد توجه قرار گیرد.

بنابراین در روند داستان که مبتنی بر واقعیت نیز هست، می توان اثرات ویرانگر بی توجهی به تربیت نوجوانان را مشاهده کرد. خودخواهی، حسادت، خودشیفتگی، کینه توزی، خودبزرگ بینی، ناسازگاری اجتماعی، زیاده طلبی، گستاخی، بی حرمتی به افراد و ارزشها و … از جمله خصوصیاتی است که این بچه های پرورشگاهی از آنها برخوردارند.

اما با توجه عمیق تر به کلیت داستان و نیز توجه به چارچوب ایدئولوژی حاکم بر محل رویداد، به نظر می رسد که افراط در فردگرایی (individualism) می تواند در بروز چنین مشکلاتی نقش داشته باشد. گاهی در ملاحظات اخلاقی مرز میان فردیت و اجتماع را به سختی می توان پیدا کرد. احترام به فردیت و حریم خصوصی افراد امری پسندیده و مثبت است، اما زیاده روی در آن، به خصوص در استقلال بخشی به کودکان و نوجوانان، می تواند بسیار مخاطره انگیز باشد. و این در اغلب صحنه های سریال بازنمایی می شود.

در این خصوص نیاز است نگاهی تخصصی حقوقی به قوانین و مزایا و معایب آن در این مورد داشت که خود مجالی دیگر و کارشناسان امر را می طلبد. اما آنچه در قالب روایت سریال بازنمایی شده، نشان می دهد که در این زمینه مشکلاتی قانونی هم وجود دارد. اگرچه حمایت قانون از حقوق کودکان بسیار ارزشمند است اما در بعضی از موارد دست والدین و سرپرستان را در تربیت و برخورد مناسب با کودکان و نوجوانان بسته است.

نظام جزایی

گزارش واقعی نشان می دهد که وارن گلواتسکی ۱۶ ساله و کلی الارد، ۱۵ ساله قاتلان ویرک بوده اند. که پس از رفت و آمدهای مکرر ازادی مشروط گرفتند. اما چیزی که در روایت داستان به درستی بازنمایی می شود، این که آیا عدالت اجرا شده؟ آیا می توان قتل نفس را با زندانی کردن مجرم جبران کرد؟ یا حتی ایا می توان با قصاص جبران کرد؟

آنچه واقعیت دارد این که مقتول هرگز به خانواده برنمی گردد، اما قاتل به هر حال پس از مدتی به جامعه و زندگی برمی گردد. چه معیار و ملاکی می تواند عدالت را تعریف کند؟ آن هم در موردی مانند این که اختلافات نژادی، فرهنگی، مذهبی و … مسئله را پیچیده تر می کند؟

بنابراین یکی از نکاتی که این سریال به مخاطب بازتاب می دهد تفکر در این زمینه است. قضاوت کردن در مورد دیگران شاید کار آسانی باشد، اما توجه به گذشته اشخاص و عوامل اثرگذار غیرشخصی، کار را بسیار دشوارتر می کند. این که دادگاه یا شخص قضاوت کننده سهم هر یک از عوامل فردی و غیرفردی را در بروز یک جرم به درستی تعیین کند، تقریبا محال به نظر می رسد.

تفاوت نسلی

یکی از نکاتی که سریال بازتاب می دهد اختلافات فکری میان والدین و فرزندان است. اگرچه پدر و مادر با فرزندان خود زندگی می کنند و هر روز با هم هستند،، اما لزوما نمی توانند با یکدیگر اشتراکات فکری و سلیقه ای داشته باشند. روایت سریال کوشیده تا این تفاوت نسلی را برجسته کرده و تاثیر آن را بر همه اعضای خانواده و حتی جامعه نشان دهد. در این روایت پدرومادر حتی با داشتن مذاهب متفاوت به هر حال با هم کنار آمدند و زندگی کرده اند، اما دخترشان رینا در زمانه دیگری زندگی می کند. او بیشتر به همسالان و سلیقه امروز آنان توجه و گرایش دارد، حتی با این که در تضاد با فرهنگ خانوادگی و مذهبی آنهاست. روایت داستان که ظاهرا در واقعیت هم همین طور بوده، مادر رینا تلاشی برای نزدیک کردن فاصله خود با فرزندش نداشته است. به خصوص که نگرش دینی شاهدان یهوه اجازه چنین کاری را به او نمی داده یا حداقل کار را بسیار دشوار می کرده است. مثلا بر اساس این آیین برگزاری جشن و شادی هایی مانند جشن تولد ممنوع است، شنیدن موسیقی و آواز جایز نیست و ….

بنابراین نبود درک متقابل میان نوجوان، (آن نوجوانی که با همسالان غربی اش تعامل دارد که پایبندی به هیچ آیین و مسلکی ندارند)، و اعضای خانواده طبیعتا او را به سوی کسانی خارج از خانواده سوق می دهد. او که با ذائقه موسیقایی، هنری، تفریح و سرگرمی و … همسالان خود قرابت بیشتری احساس می کند می کوشد تا به آنان بپیوندد اگرچه بسیار شرور و بزهکار هستند.

فرزندان هر خانواده به طور طبیعی تفاوت هایی با نسل پیشین دارند. جهانی شدن، و رشد پر شتاب فناوری ها ناچار جوامع را تحت تاثیر قرار می دهد که تفاوت نسلی یکی از بارزترین مصادیق آن است. و این تفاوت ها چنان سریع و عمیق اتفاق می افتند که امروزه تفاوت نسلی بیشتر به عنوان یک مشکل تلقی می شود تا یک فرصت. در این سریال رینا دختر خانواده هندی مهاجر، با شکل مضاعفی از مشکل روبه روست: خانواده مذهبی شرقی سنت گرا در فضایی جدید و کاملا مخالف.

حال باید نوجوانی را تربیت و مدیریت کند که نهایتا در تقابل و تضاد میان فرهنگ خانوادگی و فرهنگ جامعه غرب، فرهنگ غیر را می پذیرد. در روایت داستان و به خصوص در چند صحنه پایانی این فرهنگ و خصوصیات خانواده هندی است که عامل مهمی در آشفتگی و قتل دخترشان معرفی می شود. اما باید توجه داشت که بسیاری از خانواده های غربی نیز کم یا بیش مذهبی سنت گرا هستند و باید بررسی کرد که ایا آنان نیز با چنین مشکلاتی مواجه اند یا خیر. به خصوص پیروان شاهدان یهوه که در این سریال به طور خاص بازنمایی شده است.

همجنس گرایی

به نظر می رسد جذابیت جنسی یکی از مهمترین و پایه ثابت بسیاری از نمایش های تصویری است که امروزه در ژانرهای گوناگون خودنمایی می کند. گویا بدون آن مخاطب را نمی توانند جذب کنند. کوین شپرد که خود نیز عضوی از جامعه کوییر است، شاید انگیزه مضاعفی برای افزودن صحنه هایی از همجنس گرایی در سریال خود دارد. با هر نیتی که این صحنه ها اضافه شده، به نظر می رسد که نبود آن هم به خوب و اثرگذار بودن روایت داستان خدشه ای وارد نمی کرد.

متاسفانه بسیاری از نمایش های سینمایی، تلویزیونی یا اینترنتی سعی در عادی سازی و طبیعی جلوه دادن نگرش و رفتار کوییرها دارند. این، به خصوص برای جوامعی که درک درستی از فرهنگ کشورهای سازنده فیلم ندارند، می تواند بسیار خطرناک باشد. در این سریال نیز پلیس و خبرنگار و نویسنده، دو شخصیت زن مثبت و دارای جایگاه خوبی هستند که گرایش جنسی به یکدیگر دارند. نمایش چنین تصاویری در قالب افرادی موجه باورپذیری و الگوپذیری را نزد مخاطب به مراتب بیشتر می کند. مخاطبی که سواد رسانه ای و تفکر انتقادی را تمرین نکرده باشد، و مهمتر این که شناخت درستی از واقعیات جوامع سازنده فیلم نداشته باشد، به احتمال زیاد تحت تاثیر قرار می گیرد.

بنابراین برای تماشای چنین تصاویری یا باید مخاطب خود انتقادی تماشا و تفکر کند یا این که فرد آگاهی او را همراهی کرده تا برایش موضوعات مرتبط را توضیح دهد.

عقده های روانی

بسیاری معتقدند که عقده های روانی از عوال اصلی ارتکاب جرم هستند. بچه هایی که از کودکی سرخوردگی ها و ناکامی های گوناگونی را تجربه کرده باشند، به احتمال زیاد در بزرگسالی مرتکب جرائمی خواهند شد. از نکات جالب و قوی این سریال توجه به همین مسئله است. سازندگان فیلم در جای جای روایت با برگشت به عقب (فلش بک) تک تک بزهکاری ها و رفتارهای نامتعارف شخصیتهای داستان را نمایش می دهند. تقریبا هر یک از این کودکان یا نوجوانان یا بی سرپرست بوده اند یا بدسرپرست داشته اند. در هر دو حالت با انباشتی از عقده های روانی کنار هم جمع شده اند. اعتیاد به الکل و مواد مخدر کمترین بزهکاری آنهاست. بازنمایی تاریخچه زندگی و نگاه به گذشته آنها از نکات مثبت این سریال است و مخاطب پیش از آنکه بر کرسی قضاوت بنشیند، مجبور است به گذشته بچه ها نیز توجه کند.

این برگشت ها به گونه ای تدوین شده اند که هم به جذابیت داستان افزوده و هم ارزیابی و قضاوت منصفانه و عادلانه مخاطب را تحریک می کند. دست کم با آگاهی از گذشته این کودکان باید به آسیب شناسی و قضاوت پرداخت. رینا خود قربانی بی توجهی خانواده و به قولی درک نشدن از سوی بستگان است. و همین باعث جذب بیشتر به مخاطرات و گریز از خانواده شده است. همسالان شرور و نابهنجار او نیز به واسطه ناکامی های گذشته خود دچار مشکلات شدید روانی شده که بالاخره تا حد قتل نیز پیش رفته اند.

بنابراین سریال توانسته به خوبی مخاطبان را نسبت به پیشینه کژرفتاری های نوجوانان و جوانان حساس کند. گو اینکه نویسنده رمان، ربکا، خود نیز قربانی ناکامی های گذشته است. و به همین علت کوشیده تا در داستان رینا آن را نشان دهد. در سریال نویسنده خود ایفای نقش می کند، در صورتی که در واقعیت چنین نبوده، حتی نویسنده شخصیتهای داستان را ندیده است. اما به هر حال مسئله عقده گشایی آنچنان اهمیت دارد که حتی نویسنده هم در آن نقش بپذیرد.

«وحشت اخلاقی» اصطلاحی است که در پی این رویداد در آنجا رایج شد. اگرچه در واقعیت تلاش شد تا مسئله نژاد و فرهنگ مقتول نادیده گرفته شده و بیشتر به موضوع عقده های روانی مقتول و درک نشدن از سوی والدین و … پرداخته شود تا موضوع تبعیض نژادی توسط رسانه ها برجسته نشود، اما روایت این سریال توانسته تا حد مطلوبی مسئله را بازتاب دهد.

در پایان باید گفت که این سریال به خصوص که به یک موضوع واقعی پرداخته است، محتوایی قابل تامل دارد که بایستی با نگاهی انتقادی تماشا کرد. و پیچیدگی و اهمیت موضوع باعث می شود تا ابعاد گوناگون آن با نگاهی کارشناسانه و توسط متخصصان مورد بررسی قرار گیرد.

نویسنده: ناصر اسدی

برچسب ها : ، ،

پیغام شما