ورود عضویت
Fa En

انجمن تخصصی کودک و رسانه

صفحه اصلی > درباره انجمن > اخبار و تازه ها > کتاب های کودک و نوجوان با حال و هوای محرم

کتاب های کودک و نوجوان با حال و هوای محرم

کتاب های کودک و نوجوان با حال و هوای محرم

محرم است، آدم‌ها از هر کجایی که هستند، بند دلشان را به کربلای امام حسین علیه ‌السلام گره می‌زنند. دل‌هایشان را آب و جارو می‌کنند همانطور که حسینیه‌ها را. لباس‌های مشکی‌شان را آماده می‌کنند همانطور که در و دیوار حسینیه‌ها را مشکی‌پوش می‌کنند. دعای رزق اشک می‌کنند تا بتوانند برای عزای اباعبدالله گریه کنند. بزرگترها شب‌های محرم دست کودک و نوجوان خود را می‌گیرند و به حسینیه‌ها می‌روند تا بچه‌ها از طریق اشک‌ها و نوحه‌ها با شور حسینی و با سخنرانی‌ها و برنامه‌های فرهنگی با شعور حسینی آشنا شوند.

از آنجایی که مخاطبین کوچک‌تر ممکن است فهم کاملی از سخنرانی‌ مراسم‌ها نداشته باشند؛ یکی از بهترین راه‌هایی که می‌تواند شعور حسینی را در بچه‌ها بیشتر کند کتاب‌هاست. کتاب‌ها می‌توانند بچه‌ها را با حماسهٔ امام حسین علیه‌ السلام آشنا کنند و درک آنها را از قیام و حرکت امام حسین بیشتر کنند.
کتاب‌ها خودشان مجالس روضهٔ کاغذی هستند. بچه‌ها وقتی آنها را می‌خوانند مراسم‌ها را با حال و هوای متفاوت‌تری  شرکت می‌کنند. مطالعه درباره امام حسین نگاه آنها را به محرم متفاوت می‌کند و با دانستن، درک بهتری از محرم پیدا می‌کنند. 

در این یادداشت می‌خواهیم سراغ چند کتاب کودک و نوجوان برویم. کتاب‌هایی که هر کدامشان از زاویه دید متفاوتی به محرم و امام حسین پرداخته‌اند. 

۱- من امام حسین (ع) را دوست دارم به قلم غلامرضا حیدری ابهری از انتشارات جمال

حیدری ابهری کتاب‌های مذهبی زیادی برای‌ کودکان نوشته است. یکی از کتاب‌های او کتاب «من امام حسین را دوست دارم» است. نویسنده در این کتاب به صورت خیلی ساده اطلاعات خوبی را در اختیار کودکان قرار می‌دهد. او در ابتدای این کتاب بچه‌ها را با تولد و کودکی امام حسین آشنا می‌کند. خاطراتی از محبت پیامبر به امام حسین تعریف می‌کند و آهسته‌آهسته اطلاعات خود را به  مخاطب عرضه می‌کند. وقتی معاویه می‌میرد و یزید جانشینش می‌شود و ماجرای بیعت نکردن پیش می‌آید نویسنده آهسته‌تر پیش می‌رود تا در کنار چگونگی ماجرا چرایی این اتفاق‌ها هم بیان شود. 
کودک از طریق این کتاب می‌تواند به صورت مختصر و مفید اطلاعات خوبی را دربارهٔ ماجرای امام حسین علیه‌ السلام و واقعهٔ کربلا به دست آورد. 

بخشی از کتاب من امام حسین را دوست دارم:


بعد از مرگ معاویه، پسرش یزید به حکومت رسید. یزید نامه‌ای به فرماندار مدینه نوشت و از او خواست که از امام حسین بیعت بگیرد؛ یعنی امام حسین را به قبول حکومت یزید وادار کند‌. امام حسین یزید را شایسته حکومت بر مسلمانان نمی‌دانست؛ چون او آشکارا شراب می‌خورد. در جلسات گناه شرکت می‌کرد و مخالف اسلام حرف می‌زد. 


۲- خیمه ماهتابی به قلم فاطمه سادات موسوی از انتشارات شهید کاظمی

«خیمه ماهتابی» کتابی دربارهٔ واقعهٔ عاشورا با زبانی متفاوت است. نویسنده در این کتاب از تکنیک جان‌بخشی به اشیاء استفاده کرده است. راوی این کتاب یک «خیمه» است. خیمهٔ حضرت زینب سلام‌ الله علیها. 
نویسنده فصل‌ها را به ده روز تقسیم کرده است تا از این طریق حال و هوای دهه محرم را بین مخاطبین خود زنده کند. 
خیمه ماهتابی کتاب روضه نیست و با اینکه به واقعه کربلا می‌پردازد و حتی دست مخاطب را می‌گیرد و او را به کربلا و کنار کاروان امام حسین  می‌برد اما بیشتر از اینکه به خود جنگ بین د‌و سپاه بپردازد با زبانی صمیمی به رابطه‌ها و ارتباط‌ها می‌پردازد و بچه‌ها را با اهالی کاروان آشنا می‌کند. 
زبان روایت کتاب زبان زیبایی است. نویسنده طوری قلم‌فرسایی کرده که انگار خیمه بچه‌ها را در دل خود جمع کرده و دارد با زبانی خودمانی برای آنها داستان تعریف می‌کند.
تصویرگری این کتاب با باقی کتاب‌ها متفاوت است. باقی کتاب‌ها چهره معصومین و اهل بیت فقط هاله‌‌ای از نور بود‌. در این کتاب علاوه بر هاله‌ای از نور چهره‌ها هم نقاشی شده است.

بخشی از کتاب خیمه ماهتابی:


دشت پر شده بود از آدم‌های بدقول. خیمه‌هایشان را نزدیک نهر فرات برپا کرده بودند. هیچ‌وقت آنقدر آدم یک‌جا ندیده بودم. چند هزار مردی که مولا حسین را دعوت کرده بودند شهرشان، اما یکهو زدند زیر قولشان. انگار نه انگار مهمان دعوت کرده بودند، آن هم آدمی به مهربانی مولا حسین.


۳- مجموعه قهرمانان کربلا به قلم منصوره مصطفی‌زاده از انتشارات کتاب پارک

«قهرمانان کربلا» یک مجموعه نه جلدی است. در این مجموعه بچه‌ها با بعضی از  نزدیکان و اعضای خانواده یا دوستان و یاران امام حسین آشنا می‌شوند. 
افرادی که بچه‌ها از طریق این مجموعه با آنها آشنا می‌شوند این بزرگواران هستند:

  • ام البنین
  • حر
  • زهیر
  • امام حسین علیه‌ السلام
  • زینب سلام الله علیها
  • مسلم
  • حبیب
  • قاسم
  • اسلم ترک


در هر یک از این کتاب‌ها یکی از این اشخاص معرفی می‌شوند. همه این بزرگواران شخصیت‌های برجسته‌ای هستند و خصلت‌های خوبی دارند. برای همین شناختن آنها می‌تواند الگوی خوبی پیش روی بچه‌ها قرار دهد.  

زبان مجموعه زبان ساده‌ایست. اطلاعات به روانی به مخاطب منتقل می‌شود. نویسنده آخر هر کتاب چند سوالی را برای تفکر با بچه‌ها درمیان گذاشته است که باعث می‌شود کودکان ضمن اطلاعاتی که به دست می‌آورند از متنی که می‌خوانند برداشت‌هایی مناسب زندگی خود داشته باشند.

بخشی از کتاب قهرمانان کربلا (امام حسین):


در روز عاشورا امام حسین علیه السلام قبل از شروع جنگ روبه‌روی لشکر دشمن ایستاد و با آنها حرف زد تا از دشمنی با اسلام نجاتشان دهد؛ چون همانطور که پیامبر صل الله علیه و آل و سلم گفته بود: «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.»


۴- محرم آمد به قلم رحیم مخدومی شربیانی از انتشارت رسول آفتاب

«محرم آمد» کتابی است برگرفته از یک کتاب دیگر. این کتاب با نگاهی به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» نوشته شده است. 
محرم آمد داستان خانواده‌ایست که در حال و هوای آماده شدن برای محرم هستند. روزی که آنها سراغ خرید لباس مشکی می‌‌روند تا ظاهر خود را برای عزای امام آماده کنند اتفاقی می‌افتد که باعث می‌شود نگاه بچه‌ها فراتر رود و دید تازه‌ای درباره قیام امام حسین پیدا کنند. 
بزرگترها با طرح سوال می‌توانند بچه‌ها را به فکر وادار کنند تا معنا و مفهوم جدیدی را از یک واقعه به دست بیاورند. این کتاب این مسئله را به خوبی نشان می‌دهد. این داستان پر گفت‌و‌گوست و خیلی از اتفاقات و اطلاعات از طریق گفت‌و‌گو بیان می‌شود. 
به دلیل همین گفت‌و‌گوها زبان کتاب ساده و صمیمی به نظر می‌آید و مخاطب دوست دارد بداند ماجرای این خانواده به کجا می‌رسد. 

بخشی از کتاب محرم آمد:


بابا گفت: «خوب گوش کنید تا بگم. ما داشتیم خودمون رو برای چی آماده می‌کردیم؟»
مهدی و مهلا گفتند: «محرم»
صالح هم گفت: «محلم»
بابا پرسید: «چه‌جوری داشتیم خودمون رو آماده می‌کردیم؟»
مهلا گفت: «با لباس مشکی»
مهدی گفت: «با پرچم»
صالح گفت: «با بادکنک قیمز»
همه خندیدند. بابا گفت: با لباس و پرچم ظاهر ما و خونه‌مون رنگ محرم می‌گیره ولی باطن ما چی؟»


۵- چراغ خانه امام حسین (ع) به قلم فاطمه بروجوئی فرد از انتشارات نظری

این کتاب کتاب کاملا متفاوتی است؛ چون نویسنده آن هم به نسبت دیگر نویسنده‌ها متفاوت است.‌ نویسندهٔ این کتاب شخصی است به نام «فاطمه بروجوئی فرد» فاطمه وقتی کلاس سوم بوده این داستان را نوشته است. این کتاب به جای اینکه اطلاعات کودک را از امام حسین بیشتر کند، او را کاملا با حال و هوای محرم و ارزش مراسم‌هایی که برای اباعبدالله گرفته می‌شود آشنا می‌کند. کودک در این کتاب یاد می‌گیرد که برپا داشتن روضهٔ امام حسین  مسئلهٔ مهمی است. 

ایدهٔ داستان دارای خلاقیت جالبی است. نویسنده از طریق  درک اشتباهی که از خاموش نشدن و از رونق نیفتادن مراسم‌ها پیدا کرده در صدد است به روش خودش چراغ حسینیه را روشن نگه دارد. داستان هم خیلی ساده بیان شده است. بزرگترها می‌توانند از خلال این داستان اهمیت برپایی مراسم‌ها را به بچه‌ها بیاموزند. 
امتیاز این کتاب برای خواندن توسط بچه‌ها این است که وقتی متوجه می‌شوند نویسنده هم سن و سال آنهاست ممکن است به نوشتن علاقه پیدا کنند یا اینکه بدانند با تلاش می‌توانند به موفقیت برسند. تصویرگر کتاب هم خود نویسندهٔ کوچک است و همین باعث شده کتاب کاملا حال‌و‌هوای کودکانه به خود بگیرد. 

بخشی از کتاب چراغ خانه امام حسین علیه‌السلام:


سپیده کوچولو گفت: «مگه حاج ‌آقا نگفت که مواظب باشیم چراغ خونه امام حسین خاموش نشه؟ 
خوب من هم این چراغ‌ها رو می‌برم حسینیه تا روشن روشن بشه.

۱- بچه‌های فرات به قلم لیلا قربانی از انتشارات جمکران

تعلق‌‌ آدم‌ها را دچار چالش می‌کند و انتخاب را برایشان سخت می‌کند. این تعلق می‌تواند به مال یا خانواده یا جان باشد. هر چه باشد ممکن است آدم‌ها را در انتخاب سردرگم کند و انتخاب را برایشان سخت کند. 
بچه‌های فرات داستان سه نوجوان به نام‌های «علی» و «مالک» و «سعد» است. این نوجوانان در روستایی زندگی می‌کنند که خبر تقابل امام حسین و یزید به آنها رسیده. اهالی آن روستا هم خشم یزید نسبت به همکاری با امام را شنیده‌اند و هم ندای هل من ناصر ینصرنی امام را. 
اهالی چه می‌کنند؟ انتخابشان چیست؟ سعد و علی و مالک این لابه‌لا چکار می‌کنند؟ این کتاب ماجرای انتخاب است. اینکه آدمی رو به کدام سمت قدم می‌گذارد. دلبستگی‌هایش را برای پیدا کردن چیز والاتری رها می‌کند یا پابند آن تعلقات می‌ماند؟
زبان داستان جذاب و روان است‌. خواننده دوست دارد با این نوجوانان همراه شود تا بداند در این روزهای حساس در این روستا چه می‌گذرد.

بخشی از کتاب بچه‌های فرات:


در آن طرف هم عبدالله منتظر یک فرصت کوتاه بود که بتواند با حبیب حرف بزند و به او خبر دهد که چه اتفاقی افتاده است. 
حالا خبر در بین مردم روستا پخش شده بود. پخش خبر کار خود حسن بود. با این کار هم شجاعت و قهرمان بودن حبیب را در بین مردم کم‌رنگ می‌کرد و هم ترسی در دل مردم روستا می‌انداخت که کسی جرئت حرکت نداشته باشد. 


۲- فراموشان به قلم داوود غفارزادگان از انتشارات قدیانی

فراموشان کتاب کم حجمی است از واقعهٔ کربلا. کتاب شش فصل دارد. هر فصل راوی جداگانه‌ای دارد و بخشی از ماجرای کربلا را روایت می‌کند. 
راوی فصل اول قاصد والی مدینه است. او ماجرای مرگ معاویه و ماجرای بیعت گرفتن برای یزید و بیعت نکردن امام را روایت می‌کند. 
فصل دوم از زبان‌ همسر زهیر بن قین است. زهیر یکی از اصحاب امام حسین است. این فصل به ماجرای چگونگی ملحق شدن او به سپاه امام می‌پردازد. 
فصل سوم از زبان یکی از سربازان حر بن زیاد ریاحی است. او ماجرای بستن راه بر روی امام و بزرگی امام در برابر تشنگی آنها را روایت می‌کند.
فصل چهارم از زبان غلام عبیدالله است. او ماجرای عبیدالله و مسلم و هانی را برای خواننده روایت کرده است. 
راوی فصل بعد گمنام است. این راوی ماجرای کربلا و عاشورا را روایت می‌کند. 
فصل آخر هم به روایت قیس بن اشعث پرداخته است. روایت مصیبتی که به دلیل برداشتن بالاپوش فرزند پیامبر درگیر آن شده بود. 
راوی هر شخص فرد متفاوتی است اما نویسنده به زیبایی شبیه یک پازل تکه‌هایی از ماجرای قیام عاشورا با زبانی جذاب برای مخاطب نوجوان خود نوشته است. 

بخشی از کتاب فراموشان:


وقتی نامه رسید من آنجا بودم. فکر کردم از آن پیک‌های معمولی است. اما نبود. قاصد مرگ بود. از کنار ستون امیر را می‌دیدم. وقتی پیک را مرخص می‌کرد چیزی نگفت. نه انعامی داد، نه خلعتی. مثل جغد چشم دوخته بود به تاریکی.


۳- در کنار او فقط تو بوده‌ای به قلم فریبا کلهر از دفتر نشر فرهنگ اسلامی

ماجرای کربلا همان است. شاید بعد از خواندن چند کتاب از کربلا یا شنیدن کلیات؛ ماجرا را همه بدانند اما خواندن آن ماجرا از طریق زاویه دیدهای مختلف نگاه آدم را به داستان کربلا متفاوت‌تر می‌کند و دید او را بازتر. 
راوی کتاب «در کنار او فقط تو بوده‌ای» یک راوی متفاوت است. راوی یک شیطان است. شیطانی که ابلیس رئیس آنهاست. 
او و دوستانش توانایی وسوسه کردن آدم‌ها را دارند. برای همین از هیچ وسوسه‌به‌شری غفلت نمی‌کنند و هر کجایی که بتوانند اثر وسوسه خود را بگذارند این کار را می‌کنند. این دیگر به خود آدم‌ها برمی‌گردد که گول بخورند یا نخورند‌.
وقتی کار بدی در حال انجام است شیطان هم حضور دارد. راوی بیان می‌کند که چگونه آدم‌هایی را که در مقابل امام حسین قد علم کردند را گول زده است و آنها را به این بیراهه بزرگ دعوت کرده است. 
نویسنده از طریق روایتگری شیطان چگونگی ماجرای حادثهٔ عاشورا را بیان می‌کند و نگاه متفاوتی را مقابل چشم مخاطبین قرار می‌دهد. در واقع او در کنار گفتن ماجرای کربلا غیر مستقیم هم وسوسه‌های همیشگی شیطان را به مخاطب یادآوری می‌کند‌. 

بخشی از کتاب در کنار او فقط تو بوده‌ای:


همجنس‌های من خندیدند و میان زمین و آسمان غلت زدند. یکی گفت: «برای این کار دیر شده. باید زودتر از این‌ها کاری می‌کردی.»
دیگری گفت: «کار از کار گذشته. وسوسه کردن مردم هم حدی دارد. چطور می‌توانی کاری کنی که مردم کوفه نامه‌هایشان را فراموش کنند و با حسین بجنگند؟ 
گفتم: «پس همینجا بنشینید و نگاه کنید. اینطور که معلوم است من از همه شما شیطان‌ترم.»


۴- مقتل حسینی نوجوان به قلم علی شعیبی از دفتر نشر معارف

مقتل حسینی نوجوان با اینکه مثل کتاب‌های قبلی درباره کربلا و امام حسین علیه السلام است اما با آنها یک تفاوت دارد. کتاب‌های قبلی داستان و رمان بودند اما این کتاب داستان نیست‌. 
این کتاب مقتل است. در «مقتل حسینی نوجوان» نویسنده یعنی «علی شعیبی» آمده به زبان ساده مقتلی را برای نوجوانان نوشته است تا نوجوانان هم کتابی به سبک مقتل در اختیار داشته باشند‌.
این کتاب شامل پنج فصل است. 
در فصل اول داستان چگونگی تولد و‌ کودکی امام حسین بیان شده است. 
در فصل بعدی نویسنده به ریشه‌ ماجرای کربلا و خلافت‌های بعد پیامبر تا معاویه و یزید پرداخته است. 
شعیبی در فصل سوم قیام امام حسین و ماجراهای این قیام تا کربلا را به رشته تحریر درآورده است. 
در فصل چهارم هم به  واقعه عاشورا و اتفاقات روز عاشورا نگاهی انداخته است و در فصل آخر ثواب گریه کردن بر امام حسین علیه السلام را برای مخاطب نوجوان خود شرح داده است. 
مقتل نوجوان در برابر مقتل بزرگسالان کتاب ساده‌تر و کم‌حجم‌تری است اما مطالب خیلی خوبی را با زبانی غیر داستانی به مخاطب خود منتقل کرده است. 

بخشی از کتاب مقتل حسینی نوجوان:


با نزدیک شدن زمان تولد امام حسین خداوند بزرگ به رضوان رئیس فرشتگان بهشتی و کلیددار بهشت دستور داد تا بهشت را تزیین کند. سپس به مالک، نگهبان و کلید‌دار جهنم فرمود: «آتش را خاموش کن.» خداوند لعیا را صدا زد و به او دستور داد تا نزد فاطمه برود و همدم و هم‌نشین او باشد. امام حسین به دنیا آمد…

برچسب ها : ، ، ، ، ،

پیغام شما