ورود عضویت
Fa En

انجمن تخصصی کودک و رسانه

صفحه اصلی > درباره انجمن > اخبار و تازه ها > مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

یک نویسنده و پژوهشگر ادبیات کلاسیک گفت: شاهنامه تماماً در مورد خِرَد است. از همان ابتدا خرد را ستایش می‌کند و می‌گوید «به نام خداوند جان و خرد»؛ این جمله به ما می‌گوید که کلاً بحث‌مان در این کتاب، خرد است. حالا شما بهترین مخاطبی که می‌توانید برای ساختن نسل و ساختن آینده انتخاب کنید چه کسانی هستند؟ درست است، بچه‌ها! شما می‌توانید بچه‌ها را با این فرآیند آشنا کنید و آینده را تضمین کنید.

به گزارش انجمن تخصصی کودک و رسانه به نقل از ایبنا – فاطمه خداوردی: یکی از موضوعاتی که همیشه پرداختن به آن در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بسیار حائز اهمیت است، اقتباس از ادبیات کلاسیک ایران برای کودکان و نوجوانان است. در این روزها که نزدیک به روز ملی ادبیات کودک و نوجوان است، فرصت مناسبی وجود دارد که نظرات کارشناسانه افراد فعال در حوزه کتاب کودک و نوجوان و ادبیات کلاسیک را درباره کمیت و کیفیت اقتباس در ادبیات کودک و نوجوان عصر امروز را بشنویم و به دستاوردهای ممکنِ حاصل از آن واقف شویم. به همین منظور، چهارشنبه (۱۳ تیرماه ۱۴۰۳) میزگردی با موضوع «اقتباس از ادبیات کلاسیک برای کودکان و نوجوانان؛ نقد مجموعه “یک پاورقی”» در اتاق گفت‌وگوی تحریریه ایبنا برگزار شد. مجموعه کتاب «یک پاورقی» که داستان‌هایی از شاهنامه است و اثری اقتباسی به شمار می‌رود، به تازگی از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده است. در این نشست دوساعته، با حضور نویسنده و پژوهشگران این مجموعه، محمد دهریزی و امیرحسین زنجانبر و احسان حجتی، نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات کهن که در زمینه انیمیشن و بازی فعالیت می‌کند، به نقد گذاشته و بررسی شد. گزارش این میزگرد در چند مطلب به اطلاع شما مخاطبان ادبیات کودک و نوجوان ایران خواهد رسید.

– شاهنامه کتابی از ادبیات کلاسیک ایران است که ظرفیت اقتباس‌های بسیاری دارد به‌ویژه برای کودکان و نوجوانان امروز که عاشق هیجان و ماجراجویی هستند. به نظر شما در این برهه زمانی، اقتباس از کتاب شاهنامه برای کودکان و نوجوانان چه اهمیتی دارد؟ چه لزومی دارد که ما اقتباس‌ها را در قالب‌های متنوع ارائه دهیم به‌خصوص قالب آزاد که طرفدار بیشتری در حوزه ادبیات کودکان و نوجوان دارد؟

محمد دهریزی: ما نباید خیلی قائل به این باشیم که منبع را اولویت قرار دهیم؛ اگر تأکید ما روی ساختار چگونه‌گفتن باشد، کتاب‌هایی همچون «کلیله و دمنه» یا «مثنوی» هم می‌توانند قابلیت اقتباس‌های زیادی را داشته باشند؛ اما همانطور که همه ما می‌دانیم شاهنامه ظرفیت‌ها و قابلیت‌های خودش را دارد. طبق آمار، بیشترین توجه به لحاظ اقتباس برای کودکان، تاکنون متعلق به شاهنامه بوده است و بخشی از این استقبال به خاطر قابلیت‌های دراماتیکی است که داستان‌های شاهنامه دارد.

مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

در مورد لزوم و فواید اقتباس از ادبیات کلاسیک برای کودکان، به چهار نکته اشاره می‌کنم: اولین موضوع بار آموزشی است که اقتباس علی‌الخصوص اقتباس‌های سینمایی برای کودکان دارد. برای مثال وقتی کودک اثر سینمایی از هفت‌خوان رستم می‌بیند، تشویق و ترغیب می‌شود که برود و خود داستان هفت‌خوان رستم را از شاهنامه فردوسی بخواند. به یاد دارم که پخش‌شدن فیلم «قصه‌های مجید» گرایش به خواندن داستان «قصه‌های مجید» را بسیار بیشتر از گذشته کرد و این کتاب‌های هوشنگ مرادی کرمانی پرفروش شد. فایده دوم، فایده فرهنگی است. تمام دنیا سعی دارند به طریقی پیوندی میان نسل نونهال‌شان با ادبیات کهن و ادبیات عامیانه ایجاد کنند؛ زیرا یکی از مطمئن‌ترین راه‌ها برای انتقال معنای زندگی به کودکان پیوندزدن آن‌ها به ادبیات کهن است؛ ادبیاتی که معانی و مفاهیم زندگی به معنای واقعی خودش در آن وجود دارد، ادبیاتی که ادبیات واقعیِ برخاسته از حس و حال، فرهنگ و منش همان قومیت و منطقه است. سومین مسئله، مسئله لذت از اقتباس است. تعریف امروزی اقتباس، کپی‌برداری بدون تکرار است. اقتباس، عنصری به نام تکرار دارد و عنصر تکرار، همیشه به‌ویژه برای کودکان، یک عامل لذت‌بخش بوده و هست! به همین منظور است که ما در ادبیات کودکان گروه سنی «الف» و «ب» چه در داستان و چه در شعر روی موضوع تکرار تأکید می‌کنیم. البته این لذت تکرار، فقط مختص بچه‌ها نیست و ما بزرگسال‌ها نیز در بستر هنر از تکرار لذت می‌بریم؛ تکرار عنصر جدایی‌ناپذیر ادبیات و هنر است. به نظر من چهارمین دلایل علاقه و اهمیت آدمیان به اقتباس نیز به میل درونی آدم‌ها برمی‌گردد. همه ما آدم‌ها در درون‌مان میل به تغییر داریم. ما یک هفت‌خوان رستم داریم که سال‌های سال در کتاب شاهنامه ثابت بوده است و رستم از این خوان به خوان بعدی رفته و غیره؛ اما به عنوان مثال، در مجموعه «یک پاورقی» به واسطه اقتباس، شرایطی ایجاد کردیم که در پاورقی، این داستان ثابت تغییر می‌کند و حتی وارونه می‌شود؛ یعنی در عین اینکه مکان و شخصیت‌ها را حفظ کردیم، ماجرا را تغییر دادیم. به نظر من این میل به تغییر در انسان‌ها علاقه آن‌ها را به اقتباس زیاد می‌کند و کودکان و نوجوانان نیز از این قاعده مستثنی نیستند.

مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

امیرحسین زنجانبر: به نام خداوند جان و خرد. من خلاف نظر آقای دهریزی فکر می‌کنم؛ اینکه قرار نیست همه کودکان و نوجوانان با خواندن یک اثر اقتباسی ترغیب شوند و به سراغ نسخه اصلی که از آن اقتباس انجام شده بروند و آن را بخوانند. اصلاً به خاطر همین فلسفه بود که ما بازنویسی متن اصلی را در بالای صفحات کتاب‌مان آوردیم و داستان خودمان را در پاورقی نوشتیم. یکی از آسیب‌شناسی‌هایی که در این حوزه وجود دارد و ما همیشه با آن برخورد می‌کردیم، این بود که کارشناسان همیشه در هر جایی که جشنواره‌ای برگزار می‌شد و قرار بود یک انتخاب کتاب شکل بگیرد، این مسئله را مطرح می‌کردند و می‌گفتند اگر نسخه بازآفرینی خلق شود، چه‌بسا که چون کودک و مخاطبان کتاب، نسخه اصلی آن را نخوانده‌اند ممکن است مثلاً این گُردآفرید را جایگزین گردآفرید داستان شاهنامه کنند و تا همیشه فکر کنند که این گردآفرید، همان گردآفرید است و ندانند که نسخه اصلی آنچه بوده است. از طرفی اگر بازنویسی هم می‌کردیم می‌گفتند کاری نکرده‌اید و این کار، هزار سال است که توسط افراد مختلف انجام می‌شود و دیگر جذابیتی ندارد و اصلاً جزو رزومه نویسندگی‌ات هم حساب نمی‌شود. به نظر من یک جایی این دو قالب باید آشتی می‌کردند؛ پس سعی کردیم در مجموعه «یک پاورقی» به هردوی این جنبه‌ها توجه داشته باشیم که هم داستان اصلی را بیاوریم و هم این تکرار داستان اصلی کلیشه‌ای نشود و مخاطب احساس نکند این بخش کتاب زائد است. ما سعی کردیم هم داستان خودمان را بیاوریم و هم مطابقت ادبیات تطبیقی وجود داشته باشد که اگر فردوسی جهانی را خلق کرده، یک جهان ممکنی را هم ما با همان ویژگی‌ها بسازیم. البته از برهم‌کنش این دو جهان یک جهان سومی هم قاعدتاً در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد و به ما نشان می‌دهد که جهانِ روایت، متکثرت از اینی است که به اینجا محدود شود؛ کما اینکه ما هم آخر هر کتاب گفته‌ایم: این داستان ادامه دارد….

مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان

احسان حجتی: اگر بخواهیم شاهنامه را مسئله‌ای هویتی در نظر بگیریم، شاهنامه بیانیه اعتقاد و اصول و فرهنگ (مانیفست) ایرانی‌هاست؛ اما این بیانیه را به چه کسی و چه گروه سنی باید داد؟ پاسخ واضح است، قطعاً مخاطب آن بچه‌ها هستند. اگر بخواهیم خیلی عوامانه نیز فکر کنیم باز هم مخاطب اصلی شاهنامه بچه‌ها هستند نه بزرگسالان. تالکین «سرزمین میانه» را برای نوه‌های خود نوشته است. تالکین، کسی که دو جنگ جهانی را تجربه کرده و استاد زبان‌شناسی کمبریج و هاروارد بوده، به جایی می‌رسد که به عنوان یک استاد زبان‌شناس می‌گوید ما کهن‌الگویی نداریم که برای بچه‌هایمان عرضه کنیم و شروع می‌کند با درون‌مایه‌هایی که دارد – یک بخش آن درون‌مایه‌های اروپایی و بخش اعظم آن درون‌مایه‌های شرقی است- «سرزمین میانه» را خلق می‌کند. نسخه‌های اولیه «ارباب حلقه‌ها» کتاب کودکان بود. نسخه‌های اولیه رسانه‌ای «ارباب حلقه‌ها» هم انیمیشن‌های خیلی کودکانه بود و اصلاً میزان پالودگیِ «سرزمین میانه» خود، نشان‌دهنده رنج سنی‌ای است که برای این کار انتخاب شده.

یکی از مشکلاتی که امروزه ما در فضای داستانی داریم این است که شخصیت‌های داستان‌هایمان دوگانه هستند؛ نه خوب‌اند و نه بد، بلکه چیزی مابین این دو موضوع هستند. در فضای فلسفی که نویسنده در داستانش دخیل می‌کند مطلقی وجود ندارد؛ اما ما در ارباب حلقه‌ها مشاهده می‌کنیم که همه‌چیز کاملاً مطلق است. یک عده به‌طور مطلق خوب هستند و یک عده مطلق بد هستند. یکی از مؤلفه‌های تعیین‌کننده داستان‌نویسی برای بچه‌ها، همین مطلق‌گویی است. در شاهنامه نیز در عین اینکه شخصیت‌ها مطلق هستند کمی نسبیت‌گرایی هم وجود دارد؛ اما نسبت گرایش شاهنامه کجاست؟ آنجا که در شاهنامه معیار همه‌چیز، فکر است. در هیچ داستان دیگری از ادبیات‌های ملل این موضوع را پیدا نمی‌کنید که مقیاس و شاخص تفاوت آدم‌ها در داستان، فکرشان باشد. اینکه بگوید تو از فکرت استفاده کردی پس آدم خوبی هستی و تو از فکرت استفاده نکردی و آدم بدی هستی. چند سال پیش، شاید در دهه ۸۰، فکر کنم روزنامه جام جم بود که نوشت: «شاهنامه یا خردنامه؟» بله! شاهنامه تماماً در مورد خِرَد است. از همان ابتدا خرد را ستایش می‌کند و می‌گوید «به نام خداوند جان و خرد»؛ هیچ کتاب دیگری پیدا نمی‌کنید که در آغاز کتاب از چنین کلامی استفاده کرده باشد. «به نام خداوند جان و خرد / کزین برتر اندیشه برنگذرد»؛ این جمله از همان ابتدا به ما می‌گوید کلاً بحث‌مان در این کتاب، خرد است. حالا شما بهترین مخاطبی که می‌توانید برای ساختن نسل و ساختن آینده انتخاب کنید چه کسانی هستند؟ درست است، بچه‌ها! شما می‌توانید بچه‌ها را با این فرآیند آشنا کنید و آینده را تضمین کنید.

اولین مواجهه من با شاهنامه در سن سه‌سالگی بود. ما در کتابخانه پدربزرگم در کنار شاهنامه یک گزیده شاهنامه داشتیم که داستان رستم و اسفندیار را روایت می‌کرد. فقط جلد این کتاب مصور بود؛ یعنی وقتی آن را باز می‌کردی یک سمت آن رستم بود که تیر را از چله رها کرده و آن طرف اسفندیار بود که تیر روی چشمش نشسته بود. این تصویر که خیلی هم زیبا نقاشی شده بود در خاطر من ثبت شد و من همیشه فکر می‌کردم که این چه داستانی دارد. از دیگران می‌خواستم این کتاب را برای من بخوانند؛ اما چون خیلی بلد نبودند بخوانند قصه آن را برایم تعریف می‌کردند و هرکس یک طور برایم تعریف می‌کرد. پدربزرگ مرحومم با حوصله شروع به خواندن شعرها می‌کرد و بعد آن‌ها را معنی می‌کرد، من نیز مجذوب این کتاب شده بودم و چیزی که در سه‌چهارسالگی خیلی برایم جذاب بود، این بود که وقتی دو قهرمان ایرانی باهم می‌جنگند چه می‌شود؟ وقتی اول دبستانم را تمام کردم اولین کتابی که خواندم، شاهنامه بود. دوست داشتم ببینم این داستان چه بود که من سال‌ها می‌خواستم آن را بخوانم و نمی‌توانستم. بنابراین بچه‌ها نیز با داستان‌های شاهنامه ارتباط برقرار می‌کنند و لزوم هم دارد که اصلاً مخاطب اقتباس از شاهنامه بچه‌ها باشند؛ اما متأسفانه ما در ۶۰، ۷۰ سال اخیر، شاهنامه را محدود به سنین بالا کرده‌ایم؛ در صورتی که اگه کمی عقب‌تر برویم و به چند زندگی‌نامه یا متون قدیمی مثل «آثار الباقیه» ابوریحان بیرونی نگاه کنیم و روایت‌های شب یلدا را بررسی کنیم، می‌بینیم حافظ‌خوانی جزو سنت‌های شب یلدا نبوده؛ بلکه شاهنامه‌خوانی از رسوم شب یلدا بوده است. اگر به خود شاهنامه اصلی رجوع کنیم می‌بینیم که این اثر پر از نکات درخور بررسی است و در نوع خود، پدیده است.

ادامه دارد…

برچسب ها : ، ، ، ، ، ، ، ، ،

پیغام شما