ورود عضویت
Fa En

انجمن تخصصی کودک و رسانه

صفحه اصلی > بانک اطلاعات > مصاحبه > مصاحبه خواندنی با جناب آقای دکتر میرکیانی

مصاحبه خواندنی با جناب آقای دکتر میرکیانی

مصاحبه خواندنی با جناب آقای دکتر میرکیانی

به بهانه ساخت بلندترین سریال کودک و نوجوان در ایران بر اساس کتاب حکایت های کمال ایشان

📽لطفا خودتان را معرفی بفرمایید؟


من محمد میرکیانی هستم نویسنده کودکان و نوجوانان نزدیک به ۳۷ سال است که به طور رسمی برای این گروه سنی می نویسم و در حوزه های مختلف مشغول فعالیت هستم. و در این عرصه مدیریت‌های فرهنگی متنوعی داشتم. از صدا و سیما و رادیو گرفته تا مرکز صبا و کانون پرورش فکری و مطبوعات کودک و نوجوانان. همچنین گروه‌های کودک شبکه یک و دو و جام جم و عضویت در شورای فرهنگی فارابی و شورای مولفین کتب درسی آموزش و پرورش. آثاری که از اینجانب منتشر شده ۸۰ کتاب هست که با آثاری که امسال منتشر می‌شود بیش از ۷۰۰ قصه می شود که بیشتر آثار بنده مجموعه نمایشی هستند.
سه بار برنده کتاب سال شدم و بعضی مجموعه آثار های من در کشور های ترکیه، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، تاجیکستان و همینطور آثاری پرا کنده از من در روسیه در هندوستان به چاپ رسیده است. و در سال ۱۹۹۹ میلادی کتابخانه بین المللی مونیخ آلمان کتاب های پاپر و روزی بود روزی نبود را در کتاب‌های مناسب خود قرار داد. در جشنواره های مختلف داخلی نیز مورد تقدیر واقع شدم مثل بیست و دومین جشنواره فیلم بیم المللی کودکان همدان و جشنواره قصه گویی کانون و قصه گویی برای مادران نیز از بنده تقدیر به عمل آمده است. به طور پراکنده از مراکز مختلف تقدیر شده ام و جایزه گرفتم و همچنان مشغول تحقیق و نگارش در حوزه ادبیات کودک و نوجوان هستم. موضوع آثار بنده در گونه‌های مختلفی هست از داستان های رئال گرفته تا داستان های فانتزی و طنز. و همچنین از کارهای ادبیات کهن و فضاهای جدید تا فضاهای طنز. در حوزه های مختلفی نیز مطالعه کرده ام مانند حوزه ادبیات کهن و ادبیات ایران و تاریخ اسلام.
در این مدت در سال های مختلف به طراحی برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مشغول بودم. در رادیو ۶۰سال تا ۷۱ سردبیر قصه های ظهر جمعه بودم. بعضی برنامه های رادیو را طراحی کردم مثل برنامه از سرزمین نور و بعضی برنامه های دیگری را نیز طراحی و سردبیری کرده ام مثل برنامه گفته ها و ناگفته ها ی گروه‌های کودک تلویزیون مانند عصربخیر بچه ها، شب بخیر بچه ها.
و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دانشگاه و دانشکده صدا و سیما و آموزش و پرورش نیز تدریس داشته ام. تا به حال بیش از ۲۰۰ قصه از قصه های من تبدیل به آثار پویانمایی شده اند و بیش از ۲۰۰ نمایشنامه رادیویی کوتاه و بلند برای بچه ها نوشته ام و آثار پراکنده ای نیز برای بزرگسالان دارم.

داور جشنواره های کانون پرورش فکری، جشنواره برنامه های رادیو و تلویزیون بوده ام و الان نیز مسئول بخش فیلمنامه های جشنواره پویانمایی تلویزیون هستند و داور جشنواره بین المللی کودک و نوجوان نیز بوده ام.
و عضو شورا های مختلف نیز بوده ام مثل شورای طرح و برنامه صدا و سیما، معاونت سیما، مرکز صبا و الان نیز رئیس کمیسیون کودک و نوجوان در امور امور استان ها هستم.

📽لطفا در مورد سریال جدیدی که براساس کتاب حکایت های کمال شما در حال تولید است توضیحاتی را ارائه بفرمایید؟


حکایت کمال یک مجموعه ۱۵۰ قسمتی است که در ۵ پارت تولید خواهد شد که پارت اول آن ۳۱ قسمت خواهد بود. که ان شاءالله اگر با همت سازمان صدا و سیما کل ۱۵۰ قسمت تولید شود این مجموعه بزرگترین مجموعه داستانی در طول تاریخ رسانه رسانه ملی برای مخاطب کودک و نوجوان خواهد بود. فضای این مجموعه فضای دهه ۴۰ تهران قدیم هست که ناگفته هایی از سبک زندگی ایرانی و اسلامی و آداب و رسوم سنتی ملی و مذهبی ما را در بر دارد. و از همه مهمتر به درک بهتر کودک و نوجوان از زندگی امروزی منجر خواهد شد. و اگر کودک و نوجوانان امروزی بدانند که کودک دهه چهل با چه دشواری دست و پنجه نرم می کردند و چه سختی هایی را در زندگی متحمل می شدند به شدت قدر زندگی امروزی خود را خواهند دانست و بسیاری از کودکان خواهند دانست که دهه شصت دهه ی بهشتی در ایران بوده است برعکس آنچه همه میگویند که دهه شصت دهه محرومیت هاست.

📽رویکرد شما در این سریال چه بوده است؟

برای بنده بسیار مهم این است که کودکان قدر زندگی خود را بدانند و بدانند که کسانی که در دهه های قبل در این کشور به دنیا آمدن با چه سختی ها و دشواری های دست و پنجه نرم کرده اند. و پدران و مادران آنها با چه فقر و فلاکتی زندگی کرده اند درست است که مردمان ما مردمانی شکیبا و صبوری هستند. اما باید بپذیریم که این زندگی و نجابت بسیار برای آنها گران تمام می شود و تلخکامی های ناگفته زیادی داشتند.
در حقیقت کاری که در محتوای حکایت کمال انجام می‌دهیم گسترش دید کودکان و نوجوانان نسبت به مفاهیم زندگی است و آن هم بدون پرده پوشی و شعار دادن و دادن آمارهای غیر واقعی و بر اساس واقعیت مستندات حقیقی در قالب یک اثر تصویری برای کودکان این اثر تولید خواهد شد.

📽آیا این رویکرد و روایت تلخکامی ها سبب دلزدگی مخاطب نخواهد شد و شما برای آن چه تمهیدی اندیشیده اید؟

البته این فضا یک فضای شاد است و برای اینکه کودکان افسرده و تلکام نشوند تلخ کام نشوند به صورت طنز و شاد روایت شده است. و در لابلای این شادمانی ها تلخ کامی ها و دشواری های زندگی نیز روایت می شود.
مجموعه زندگی همین است و حتی در تصاویر سیاه و دشواری های زندگی هم خنده وجود دارد هرچند خنده های تلخ. و سعی ما بر این بوده که در این فضا فضای شادی ایجاد کنیم تا کودکان بخندند
زندگی بچه‌ها نیز همین است و در عین حالی که با دشواری ها آشنا می شوند این دشواری ها با زبان طنز به آنها منتقل می شود و این باعث می شود که کودکان هم شاد شوند هم لبخند بزنند و هم بیاموزند و این نکته‌ای است که ما بر آن خیلی پافشاری می‌کنیم.

 

📽الان کار در چه مرحله‌ای قرار دارد؟

خوشبختانه ما مرحله پیش تولید را پشت سر گذاشتیم و تست گریم ها را نیز انجام داده ایم و در حال ساخت محله ها و بخش هایی از محله های دهه ۴۰ تهران هستیم و به امید خدا به زودی تصویربرداری شروع خواهد شد.

📽لوکیشن تصویر برداری کجا قرار دارد؟

لوکیشن بخشی از آن، ساخت بازارچه است که در شهرک سینمایی غزالی است که همان محله کمال است. بخش دیگر از لوکیشن یک دبستان است که حکایت کمال در آن اتفاق می افتد و با حضور تعداد ۱۰۰ نفر از کودکان در یکی از مدارس قدیمی محله های تهران قرار دارد که بسیار به آن فضای قدیم نزدیک است. و از دیگر لوکیشن های آن، بعضی از کوچه ها و محله های قدیمی تهران است.

📽آیا مخاطب این کار تنها کودکان هستند؟

سعی شده این اثر مخاطب دوگانه داشته باشد یعنی همه بچه ها این اثر را ببینند و هم بزرگترها. و هر دو از این مجموعه لذت ببرند و البته خاطرات بزرگترها نیز تداعی شود. و این کار باعث خواهد شد که کودکان از پدر و مادرهایشان خاطرات گذشته را سوال کنند و پدر مادرها نیز سعی می کنند که خاطرات گذشته خود را تعریف کنند.

📽به نوعی می‌توان گفت که این داستان در دوره کودکی شما اتفاق افتاده است؟

بله خاطرات بنده از آن دوران است ولی نه صددرصد، بلکه خاطرات بازسازی شده. و قصد ما این بوده که والدین و فرزندان در کنار سفره، در هنگام مسافرت و هرجایی که به یاد این سریال می افتند باب گفتگو در میان اعضای خانواده باز شود و روابط میان کودکان و والدین زنده شود و این خاطره گویی بزرگترها با یادآوری گذشته و گفتن آن، فضای صمیمی را در محیط خانواده ایجاد می کند.

📽آیا شما از بازی ها، ترانه ها، ملودی ها و موسیقی های آن دوران نیز استفاده می کنید؟

از بازی های محلی مانند الک دولک، هفت سنگ، پنج سنگ استفاده می شود. و بعضی تصنیف ها و ترانه های آن زمان که پایه و مایه اخلاقی دارند در آن دوران استفاده خواهد شد. و در حقیقت تلاش خواهد شد که مخاطبان به آن روزگار نزدیک شوند تا میزان باورپذیری اثر در مخاطب بالا رود.

📽آیا شما به صورت مستقیم به ابتدای شکل گیری انقلاب در دهه ۴۰ نیز اشاره خواهید کرد؟

به شکل جدی نه ولی به صورت کلی پرداخت خواهد شد. چون دهه ۴۰ یک دهه نوگرایی خاصی بود و رژیم دست به یک نوگرایی زد و در دهه چهل بود که ساواک تاسیس شد و بخش قابل توجهی از کشاورزان از زمین و خانواده کاشانه شان آواره شدند و در حاشیه نشینی در ایران بسیار گسترش پیدا کرد. خانواده ها از روستاها در حال مهاجرت بودند و با فشار ژاندارمری آن زمان آواره شدند. فضایی که ماجرای کمال در آن می‌گذرد یکی از حاشیه های جنوب تهران بود.
و آن زمان تهران شهر محدودی بود و اعلام کرده بودند از این محدوده اگر افراد خانه بسازند اصطلاحا خارج از محدوده می شود و در خارج از محدوده آب و برق و امکانات شهری داده نمی‌شد. و در حقیقت داستان کمال از آنجا شروع می شود. از آب انبارها در آن زمانی که مردم از آب انبارها می آوردند و در اوایل دهه ۴۰ و نبود برق. و در تهران یک کارخانه برق بود به نام کارخانه برق ادیسون.

موزه صنعت برق تهران

کلا در تهران ۴ کارخانه برق بود که یکی از آنها در جنوب شرقی تهران قرار داشت به اسم کارخانه برق ادیسون که یک شرکت برق خصوصی بود و در چراغ برق تهران و چراغ گاز تهران نیز کارخانههای برق دیگری بود. و در اوایل دهه ۴۰ هنوز آن منطقه برق ادیسون هم نداشت. و البته آن کارخانه در حال حاضر وجود دارد و موزه برق ایران است. و در جنوب شرقی تهران در میدان خراسان فعلی (یا سه راه تیر دوقلو) واقع است. که بخشی از قصه های کمال در آنجا می گذرد که مدتی را آنجا بدون آب و برق سپری می‌کنند. زمانی که میراب می‌آمد و آب را در درون جوی ها روان می کرد و مردم از آب انبار ها آب بر می داشتند. از آب انبار تلمبه می‌زدند و آب را استخراج می‌کردند.

کسانی که آب شرب می خواستند از جاهای مختلف آب می‌آوردند از فشاری مثلاً آب می‌آوردند. و یکی از مشاغل آن زمانی این بود که در بشکه ها آب فروشی می فروختند. در منطقه جنوب تهران آب را با چه دشواری می آوردند و می فروختند. و آن فضا، فضای است که تحریف می‌شود برای بچه ها تا متوجه نشوند که در آن دوران با چه دشواری های زندگی می کردند.
خانم ها لباس ها را در جوی های آب می شستند و حتی فرش را در خیابان ها می شستند. البته زیلو، فرش که نبود. و تعداد کمی از افراد فرش داشتند. که آن را با فشاری ها می شستند و زنان چادر به کمر می بستند و با سختی و دشواری فرش‌ها را می‌شستند و فضا فضای اینچنینی بود در آن موقع.
البته بعداً که رفرمیسمی اتفاق افتاد در اواخر دهه ۴۰ و اوایل دهه ۵۰ ولی همان هم خیلی وفا نکرد به دلیل اینکه مجموعه تصمیم گیری های غلط اقتصادی و وابستگی اقتصادی نظام شاهنشاهی به خارج از کشور منابع کشور را به غارت برده و رژیم آن کارهای و مجموعه های که باید صرف صنایع مادر می کرد را نکرد و بنابراین دامنه آن گریبان ملت را گرفت. و با اینکه ما در آن سالها افزایش درآمد نفت داشتیم ولی با قطعی های زیاد برق مواجه می شدیم. البته داستان به آنجا کشیده نمی‌شود و منظور من این است که فضا اینگونه بود و عملاً همه چیز ما وابسته بود و مخارج سنگین نژاد نظام شاهنشاهی هیچ دردی را دوا نکرد و حاشیه‌نشینی را به شدت گسترش داده بود. به عنوان مثال محله هایی مانند دروازه غار، دولت آباد یا حلبی آباد و در اطراف تهران در سال ۵۶ از این نوع محلات زیاد بود اطراف تهران پر از کارخانه های کوره های آجرپزی بود و مردم تهیدست و فرودست در آن کار می‌کردند.

و تهران یک شهر کاملا عقب افتاده بود. حتی تا سال ۵۸ نیز میوه فروش ها و دستفروش های داشتیم که با چهارپایان میوه ها را در بازار می‌فروختند و تهران بسیار عقب افتاده بود و حتی تا سال ۵۰ ما نیز سیستم فاضلاب نداشتیم. اگر کسی برای تلفن ثبت نام میکرد چهارده، پانزده سال طول می‌کشید تا به او تلفن بدهند و این مربوط به سال ۵۹ و ۶۰ هم میشود به خاطر اینکه کارهای زیربنایی انجام نشده بود و فقط یک محله از تهران لوله کشی گاز داشت و اتوبوسهای قدیمی دو طبقه سرتاسر تهران مانور می دادند. به جز بعضی از مناطق شمال شهر تهران. و تهران به دو منطقه کاملا شمال شهر و جنوب شهر تقسیم واقعی شده بود.

 

دهه پنجاه دوره تلخ تری بود و اتوبوس‌های دو طبقه ای که در جنوب شهر تردد می‌کردند طوری بود که مسافران از آن اتوبوس ها آویزان می شدند و اینقدر وسایل نقلیه عمومی کم بود. و اینها را نسل فعلی نمی دانند و بزرگتر ها نیز آن را پنهان میکنند و ما به فرزندانمان اطلاعات غلط می دهیم و انتظار هم داریم که بر اساس آن تصمیمات درستی گرفته شود.

📽آیا این یک سریال سیاسی خواهد بود؟

چیزی که ما در این قصه ها می گوییم زندگی مردم است و کاری با دولتمردان نداریم و وقتی وارد زندگی مردم می شویم در حقیقت مستندات واقعی را شامل می شود.
کل ماجرا های کمال در دوسال از زندگی اوست از سال اواخر سال ۴۲ تا سال اواخر سال ۴۴ و اوایل سال ۴۵.

📽فکر می کنید سریال در چه بازه‌ای زمانی پخش خواهد شد؟

قرار است پارت اول این مجموعه یعنی ۳۱ قسمت آن تا اواخر مهر ماه تحویل داده شود و پخش آن عملاً بعد از ماه محرم و صفر اتفاق افتاد و چون فضای طنز آن که فضای طنز جالبی است با حال هوای بعد از صفر نیز سازگار است.

ویدئویی از روند ساخت لوکیشن سریال در شهرک سینمایی غزالی

برچسب ها : ، ، ، ، ،

پیغام شما