یادداشت تخصصی و حقوقی: کالبدشکافی گفتمان گزینشی و معیوب در تعریف و مصداقشناسی “دیکتاتوری”؛ نقدی بر رویکرد کتاب “Crazy Stuff Dictators Do”

یادداشت تخصصی و حقوقی: کالبدشکافی گفتمان گزینشی و معیوب در تعریف و مصداقشناسی “دیکتاتوری”؛ نقدی بر رویکرد کتاب “Crazy Stuff Dictators Do”

نویسنده : غلامرضا حیدری ابهری
مقدمه
کتاب “Crazy Stuff Dictators Do” با انتخاب عنوانی پرطمطراق و تصویری کاریکاتوری از شخصیتهایی که در روایتهای غالب به عنوان “دیکتاتور” شناخته میشوند، گامی در جهت تثبیت و بازتولید یک گفتمان تاریخی و سیاسی عمیقاً معیوب و گزینشی برداشته است. نقد این اثر نه صرفاً بر صحت یا سقم حکایات نقل شده، بلکه بر نفس شالوده فکری، معیارگذاری و چارچوب روایی آن استوار است که از منظر تحلیل حقوقی، تاریخی و علوم سیاسی محل ایرادات جدی است.کتاب “Crazy Stuff Dictators Do” با انتخاب عنوانی پرطمطراق و تصویری کاریکاتوری از شخصیتهایی که در روایتهای غالب به عنوان “دیکتاتور” شناخته میشوند، گامی در جهت تثبیت و بازتولید یک گفتمان تاریخی و سیاسی عمیقاً معیوب و گزینشی برداشته است. نقد این اثر نه صرفاً بر صحت یا سقم حکایات نقل شده، بلکه بر نفس شالوده فکری، معیارگذاری و چارچوب روایی آن استوار است که از منظر تحلیل حقوقی، تاریخی و علوم سیاسی محل ایرادات جدی است.
کالبدشکافی گفتمان
- فقدان تعریف عینی و جهانشمول از “دیکتاتور” و نادیده گرفتن مقبولیت مردمی:
نخستین و اساسیترین چالش در مواجهه با آثاری از این دست، فقدان یک تعریف حقوقی یا علمی مورد اجماع و عینی از واژه “دیکتاتور” است. این برچسب در عمل به ابزاری سیاسی تبدیل شده که بیش از آنکه منعکسکننده یک واقعیت عینی حکمرانی باشد، نشاندهنده زاویه دید و منافع قدرتهای مسلط در قبال یک رهبر یا نظام سیاسی خاص است. بزرگترین نقطه ضعف این رویکرد، نادیده گرفتن یا کماهمیت جلوه دادن فاکتور حیاتی “محبوبیت مردمی” و مقبولیت گسترده اجتماعی است. چگونه میتوان رهبرانی را در دسته “دیکتاتورهای عجیب” قرار داد که از پشتوانه میلیونی و عشق بیسابقه مردم کشورشان برخوردار بودهاند؟ شخصیتی که مراسم تشییع پیکرش به گواه اسناد تاریخی و آمارهای موجود، بزرگترین اجتماع انسانی تاریخ بشر را رقم زده و قلب اکثریت قریب به اتفاق ملت خود را تسخیر کرده بود، اساساً در تعریف دیکتاتور به مثابه حاکمی که با زور و سرکوب محض بر ملتی نامایل حکومت میکند، نمیگنجد. ترویج این روایت که چنین رهبرانی، فارغ از حمایت مردمی، صرفاً “دیکتاتورهای عجیب” بودهاند، تحریفی سیستماتیک و هدفمند از واقعیتهای پیچیده سیاسی و اجتماعی است. حتی تأکید بر جنبههای انسانی و اخلاقی این رهبران در روایتهای داخلی (مانند پرهیز از خشونت حتی در قبال حیوانات کوچک) در تناقض آشکار با تصویر یک دیکتاتور بیرحم است که با زور بر مردم حکم میراند.
- استاندارد دوگانه در قضاوت: تجلیل از عاملان جنایت و برچسبزنی به مخالفان:
مخربترین جنبه گفتمان حاکم بر آثاری مانند این کتاب، اعمال استاندارد دوگانه فاحش در قضاوت و برچسبزنی است. در حالی که به دنبال برجسته کردن “کارهای عجیب” افراد خاصی هستیم که اغلب در بلوک مخالف قدرتهای مسلط قرار داشتهاند، شاهد چشمپوشی سیستماتیک بر جنایات هولناکتر و گستردهتری هستیم که توسط رهبران و نظامهایی صورت گرفته که خود را پرچمدار تمدن و آزادی مینامند. اینجاست که تناقضات اخلاقی و حقوقی خود را نشان میدهند:
- مسئولیت قحطیها و مرگهای جمعی: چگونه میتوان از “عجیبترین کارهای دیکتاتورها” سخن گفت، در حالی که سیاستهای تحریمی اعمال شده توسط دولتهایی که رؤسای جمهورشان “آزادیخواه” نامیده میشوند، مستقیماً مانع از واردات دارو و تجهیزات پزشکی حیاتی به کشورها شده و منجر به رنج و مرگ هزاران انسان بیگناه، بهخصوص کودکان و بیماران، گردیده است؟ آیا این اقدام، که مستقیماً سلامت و حیات یک ملت را هدف قرار میدهد، در مقایسه با “کارهای عجیب” فردی، کمتر مستحق نقد و تقبیح است؟
- جنایات سیستماتیک استعماری: تاریخ مملو از فجایعی است که توسط قدرتهای استعماری اروپایی و نظامهای بهاصطلاح “متمدن” رقم خورده است. نمونه هولناک دولت آزاد کنگو تحت حاکمیت شخصی پادشاه بلژیک، لئوپولد دوم، که در آن میلیونها نفر بر اثر کار اجباری، خشونت سیستماتیک (از جمله قطع دست کارگران) و بیماریهای ناشی از این شرایط جان باختند، ابعادی به مراتب وسیعتر از “کارهای عجیب” فردی دارد، اما عامل آن در دسته “دیکتاتورهای عجیب” این گفتمان قرار نمیگیرد. همچنین، جنایات مرتکب شده توسط برخی دولتهای اروپایی در دوران استعمار، مانند آنچه در خصوص قطع دست کودکان بردگان مطرح شده است، نمونههای دیگری از وحشیگریهای سیستماتیک هستند که در این روایت مغفول میمانند.
- کشتار و نسلکشی بومیان: سرکوب، راندن از سرزمین مادری و کشتار میلیونها نفر از سرخپوستان در قاره آمریکا و مردم بومی استرالیا، فجایعی با ابعاد نسلکشی بودند که توسط دولتهای تازهتأسیس یا استعماری صورت گرفتند، نه توسط “دیکتاتورهای عجیب”.
- دستکاری روایت و کاشتن بذر نفرت:
این گفتمان گزینشی نه تنها در قضاوتها، بلکه در نحوه روایت تاریخ نیز خود را نشان میدهد. به بهانه دور کردن کودکان از خشونت و ترویج صلح، تلاش میشود تا ملتها را از روایت “حماسهها”، افتخارات و نقاط قوت تاریخی خود باز دارند، در حالی که همزمان، با ساختن تصویری کاریکاتوری و منفی از رهبران و تاریخ ملتهای دیگر (مانند آنچه این کتاب ممکن است انجام دهد)، قلب کودکان خود را مالامال از نفرت و پیشداوری نسبت به “دیگری” میکنند. این تناقض نشان میدهد که هدف اصلی، نه روشنگری تاریخی یا ترویج صلح واقعی، بلکه کنترل روایتها، شیطانسازی مخالفان و ترویج نوعی “بیگانههراسی” هدفمند است. این رویکرد، به جای ترویج درک متقابل، به تعمیق شکافها و سوءتفاهمها میان فرهنگها و ملتها منجر میشود.
- پیامدهای حقوقی و اخلاقی گفتمان تحریفی:
این تحریف سیستماتیک در روایت تاریخ و قضاوت سیاسی، پیامدهای حقوقی و اخلاقی مخربی دارد. با تمرکز بر “عجیبترین” رفتارها و نسبت دادن آنها به “دیکتاتورهای منتخب”، مسئولیت فجایع بزرگتر و سیستماتیکتری که توسط قدرتهای “متمدن” انجام شدهاند، پنهان میماند. این امر مانع از تحقق عدالت انتقالی و پاسخگویی در قبال جنایات گذشته میشود و زمینه را برای تکرار آنها فراهم میآورد. از منظر حقوق بینالملل، معیار قضاوت بر اساس اعمال و پیامدهای آنهاست، نه بر اساس برچسبهای سیاسی که قدرتها به یکدیگر میزنند.
نتیجهگیری:
کتاب “Crazy Stuff Dictators Do” و آثار مشابه، بیش از آنکه منبعی برای درک بیطرفانه تاریخ باشند، نمونهای از گفتمان سیاسی رایج هستند که با استفاده ابزاری از برچسب “دیکتاتور” و تمرکز گزینشی بر روایات خاص، به دنبال مخدوش کردن چهره شخصیتها و نظامهایی هستند که با روایت و منافع قدرتهای مسلط همسو نیستند. این رویکرد با نادیده گرفتن مقبولیت مردمی رهبران، چشمپوشی بر جنایات سیستماتیک و گستردهتر صورت گرفته توسط قدرتهای مدعی تمدن (مانند وحشت کنگو، سیاستهای استعماری، کشتار بومیان، و تحریمهای مرگبار)، و دستکاری در روایتهای تاریخی با هدف کاشتن بذر نفرت، فاقد اعتبار تخصصی و اخلاقی است. یک تحلیل حقوقی، تاریخی و سیاسی حرفهای مستلزم عبور از این کلیشهها، پذیرش پیچیدگیهای واقعیت، و اعمال معیارهای اخلاقی و حقوقی یکسان برای تمام بازیگران صحنه جهانی است، فارغ از اینکه در کدام سوی تقسیمبندیهای سیاسی قرار گرفتهاند. این کتاب، متأسفانه، در خدمت این هدف والا قرار نمیگیرد. همانطور که اشاره شد، به بهانه دور کردن کودکان از خشونت ما را از روایت حماسهها باز میدارند و همزمان قلب کودکان خود را مالامال از نفرت دیگر ملتها میکنند. یک تحلیل حقوقی، تاریخی و سیاسی حرفهای مستلزم عبور از این کلیشهها، پذیرش پیچیدگیهای واقعیت، و اعمال معیارهای اخلاقی و حقوقی یکسان برای تمام بازیگران صحنه جهانی است، فارغ از اینکه در کدام سوی تقسیمبندیهای سیاسی قرار گرفتهاند. این کتاب، متأسفانه، در خدمت این هدف والا قرار نمیگیرد و به ترویج سوءتفاهم و پیشداوری کمک میکند.ت این هدف والا قرار نمیگیرد و به ترویج سوءتفاهم و پیشداوری کمک میکند.
پیغام شما